سبز سبزم از بهار تو
دلشادم از عبور آرام نسيمت
تازه ام از بوسه شبنم بامداديت
عطرآگين از صدايي که از تو برخواست
من صداي نفس سبز تو را با همه گوشي که در اعماق منست
احساس کردم
من طنين دلنشين نغمه ناز پر اندوه تو را
ژرف تر از تابش دو خورشيد چشمانت در دل خود ديدم
اما من از اين همه سبز شدم
گل دادم و آغاز کردم و اينگونه فرياد زدم
همه اين آمدن شکوهمند تو را
آنچنانکه همه گلهاي مجاور نيز شنيدند آواز تو را
و همگان خواهند ديد زين پس
اين سبزينگي همه روز مرا