• وبلاگ : ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد
  • يادداشت : ز گهواره تا گور دانش بجوي ....!!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + :/ 
    در هواي دو گانگي ، تازگي چهره ها پژمرد.
    بياييد از سايه - روشن برويم.
    بر لب شبنم بايستيم، در برگ فرود آييم.
    و اگر جا پايي ديديم ، مسافر کهن را از پي برويم.
    برگرديم، و نهراسيم، در ايوان آن روزگاران ، نوشابه جادو سر کشيم.
    شب بوي ترانه ببوييم، چهره خود گم کنيم.
    از روزن آن سوها بنگريم، در به نوازش خطر بگشاييم.
    خود روي دلهره پرپر کنيم.
    نياويزيم، نه به بند گريز، نه به دامان پناه.
    نشتابيم ، نه به سوي روشن نزديک ، نه به سمت مبهم دور.
    عطش را بنشانيم ، پس به چشمه رويم.
    دم صبح ، دشمن را بشناسيم ، و به خورشيد اشاره کنيم.
    مانديم در برابر هيچ ، خم شديم در برابر هيچ ، پس نماز ما در را نشکنيم.
    برخيزيم ، و دعا کنيم:
    لب ما شيار عطر خاموشي باد!
    نزديک ما شب بي دردي است ، دوري کنيم.
    کنار ما ريشه بي شوري است، بر کنيم.
    و نلرزيم ، پا در لجن نهيم ، مرداب را به تپش در آييم.
    آتش را بشويم، ني زار همهمه را خاکستر کنيم.
    قطره را بشويم، دريا را در نوسان آييم.
    و اين نسيم ، بوزيم ، و جاودان بوزيم.
    و اين خزنده ، خم شويم ، و بينا خم شويم.
    و اين گودال ، فرود آييم ، و بي پروا فرود آييم.
    برخورد خيمه زنيم ، سايبان آرامش ما ، ماييم.
    ما وزش صخره ايم ، ما صخره وزنده ايم.
    ما شب گاميم، ما گام شبانه ايم.
    + رها تر از رهايي 
    + D: 
    بوي کنکور...
    بوي تست...
    بوي خودکار رنگي...
    بوي خوب آزمون...
    وسط يک نوروز......
    با اينا من تست هامو حل ميکنم...
    با اينا من عيدمو سر ميکنم...
    شادي شکستن کنکور...
    وحشت فراموش کردن يک فرمول...
    بوي تست هاي حل نشده لاي کتاب...
    با اينا من عيدمو سر ميکنم...
    برق جلد کتب چيده شده تو قفسه...
    شوق يک خيز بلند از تپه ي ضريب رشد...
    ترس ناتموم گذاشتن تحليل آزمون...
    با اينا من عيدمو سر ميکنم...
    با اينا من کنکورو رد ميکنم...
    ((به سلامتي بچه کنکوري هاي 93 که قرار نيست امسال برن عيد ديدنيو عيدي بگيرن))
    پاسخ

    به سلامتييييي
    + فروغ 

    عاقبت بند سفر پايم بست
    مي روم ، خنده به لب ، خونين دل
    مي روم از دل من دست بدار
    اي اميد عبث بي حاصل



    درد تاريکيست درد خواستن
    رفتن و بيهوده از خود کاستن
    سر نهادن بر سيه دل سينه ها
    سينه آلودن به چرک کينه ها
    در نوازش ، نيش ماران يافتن
    زهر در لبخند ياران يافتن


    رفتم ، که گم شوم چو يکي قطره اشک گرم
    در لابلاي دامن شبرنگ زندگي
    رفتم ، که در سياهي يک گور بي نشان
    فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگي





    پاسخ

    داني از زندگي چه ميخواهم --- من تو باشم تو، پاي تا سر تو زندگي گر هزار باره بود --- بار ديگر تو بار ديگر تو