|
جمعه 91 آذر 17 :: 11:41 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
سلام دوستان حال و احوالتون چطوره ؟؟؟ امروز معرکه بود از اونجایی که من و مرجانه خیلی خیلی خیلی زیاد آدمای مهمی هستیم رفتیم امروز دوباره در حضور دوست عزیز خاله سیتی تولد گرفتیم و در حد مرگ گ گ خوش گذشت رفتیم یه رستوران سنتی اونجا رو به گند کشیدیم برگشتیم ولی جدا از شوخی همه چی عالی بود هر چی بچه هم اونجا گیر میاوردیم به زور میگرفتیمشون میاوردیم تو عکسامون که عکسامون متنوع باشه ستاره هم که به تنهایی فکر کنم یه 100 - 150 تایی عکس گرفت دیگه ترکوند کوبیده هم میل نمودیم بعدشم از ستاره عزیز کادو دریافت نمودیم که بسیار ما را شگفت زده کرد به هر حال خوش گذشت وحشتناک!!! امروز همه چی روبه راه بود غیر یکی از دوستام که امروز نمیدونم چرا یکم دپرسه یکی نیست بهش بگه.. آخه ای دوست ، ای برادر ، ای همخون ... 13 روز دیگه قراره دنیا به کل در تاریکی فرو بره و همه چی تمومه ها قدر این روزا رو بدونیم که قراره ناجوانمردانه در اوج جوانی، جوون مرگ بشیم ( عجب جمله ای شد !!! ) یه خواننده ی خیلی خیلی سرشناسم میگه : مخور غم گذشته ، گذشته ها گذشته ، به فکر آینده باش ، ... یا به قول استاد حافظ :
اعصاب خودتو خورد نکن خاااااا؟ وگرنه میام خودم خوردت میکنماااااا ... گفته باشم
موضوع مطلب : |