|
چهارشنبه 99 تیر 11 :: 9:1 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
هیچوقت نفهمید که خوبم یا نه بهم میگه الان 2 ماهه همه چی خوبه حتی متوجه نیست که خوب یعنی چی ! اصلا خوب از نظر کی ؟! وقتی خونه ای فرو بریزه و همه چی از هم بپاشه، دیگه خوب و آروم چه معنی میده اصن مگه میشه اونو دوباره ساخت مگه میشه برای چیزایی که از دست رفت و برای همیشه زیر آوار خاک شد، عزا نگرفت؟ ولی اون میگه که خوبه همه چی آره اون طرف قضیه به آرزوهاش رسید ولی واسش مهم نبود و اصلا نفهمید به چه قیمتی بهشون رسیده زنگ زدم بهش بازم چراشو نفهمید شروع کرد به گفتن گلایه های خودش و غر زد ولی من خندیدم و سعی کردم صدام بی انرژی نباشه . اخه صدای بی انرژی و بی حال، خیلی آزارش میده ! میدونم که دلخوری تو دلش از بین نرفت اصن گاهی نمیفهمم که اگه چیکار نکنم دلخور نمیشه ؟! چون همیشه خدا دلخوره همیشه بدون استثنا یه دلیل کوچیک مسخره هست ! امروزم، یه روز مثل 5 ماه گذشته بود یه روزی که تو مواجهه استعداد و کار و آینده و انتخابم قرار گرفتم... به قول بعضیا، اول ارتقای فردی، بعد زندگی !!! واقعا میشه زندگی نکرد و ارتقا پیدا کرد!؟!!! میشه هیچ دلگرمی نداشت و روی تخصص و آینده نامعلوم تمرکز کرد؟ هنوزم قرار نیست اتفاق جدیدی بیفته قانون 4 ساعت در هفته هم بیخوده کاملا هیچکس قرار نیست به چیزی عمل کنه دور، دور پیچوندن، جا گذاشتن و خیانته.. موضوع مطلب : |