سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 195
بازدید دیروز: 114
کل بازدیدها: 881587






 
شنبه 92 اسفند 17 :: 11:25 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

ز گهواره تا گور دانش بجوووووووی ...

(چون چاره و کاری غیر این هم نداری البته !!!)


92/12/15

کمتر از 8 ساعت به 2 تا امتحان plc

 و من دوباره احساس میکنم علاقه ی قلبی شدیدی به فروغ دارم !!!


http://up.playsong.ir/uploads/370p0cr7steia2adsm64.jpg




موضوع مطلب :
جمعه 92 اسفند 9 :: 3:45 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

کنکور گذشت

روزهای سخت و کسل کننده با مدار و الکترونیک و ریاضی ... بالاخره ( البته فعلا) تموم شدن !

و حالا وقت دارم ... به 1000 تا چیزی که فکر کردن و تصمیم گرفتن دربارشون و به بعد کنکور موکول کرده بودم ... بپردازم


این روزها

نه دلتنگم ... نه غمگینم ... نه خسته

ولی بی نهایت سردرگمم

و هر چقدر روزها بیشتر میگذره ، درک بعضی رفتارها و آدمها برام سخت تر میشه !

و کمتر خودمو بروز میدم ...

این روزها انگار ... مثل یه آدم سخت بدعنق نفوذناپذیرم ... یه آدم این شکلی ((دعوا ))


امشب، یکیو مجبور کردم واسم درد و دل کنه پوزخند به زوررررررر

و هرچند هضم بعضی از حرفها و خاطراتش برام خیلی مشکل بود،

ولی از درد دلش، دلم شکست ...

و این واقعیت که نمیتونم کمکی واسش باشم، بیشتر ناراحتم میکنه !


غمگین ؟؟؟؟   نه ... غمگین نیستم ... ولی امشب غمگینه !!! خیلی غمگین ... شاید سیاهتره !!! شاید ...


امشب حرف 2 تا ستاره ست !!!

اول ستاره ای که رفت و رفت و رفت، تا از خاطرات محو شه و هیچوقت برنگرده ...

و دوم ... ستاره ی خودمون ... که انگار ... مدتهاست که دیگه نیست !!!

و من بعد 4 سال ... انگار حضورشو دیگه زیاد احساس نمیکنم !!!  کمرنگ شده ...

و میترسم که اینهم مثل اولی ... بره و بره و بره و برنگرده !!! و این خیلی تلخه !

 


شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست       هم بر سر گریه‌ای که چشمم را خوست

از خون دلم هر مژه‌ای پنداری               سیخیست که پاره‌ی جگر بر سر اوست





موضوع مطلب :
جمعه 92 اسفند 9 :: 3:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

امشب 1 ساعت نوشتم ... همش با یه اشتباه پاک شددددد .... من نوشته هامو میخوام :( :(




موضوع مطلب :
یکشنبه 92 اسفند 4 :: 9:19 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

***

همیشه سر زدن به  کتابفروشی های انقلاب برایم غم انگیز است: مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمق. کسانی که به توصیه یا اجبار استاد خود، راهی انقلاب شده اند تا کتابی را تهیه کنند و بخوانند. کسانی که «کتاب خواندن» برایشان، یک شغل است. چهار سال یا شش یا ده سال این کار را انجام میدهند تا «فارغ التحصیل» شوند.

در زبان انگلیسی، برای یایان مقطع تحصیلی، از واژه Graduate استفاده می کنند از ریشه ی Grad به معنای «پله» و «گام». پایان مقطع تحصیلی به معنای یک گام به پیش یا حرکت به یک پله ی بالاتر است. ما ولی از «فارغ» شدن استفاده میکنیم. تو گویی که زایمانی سخت در کار بوده و اکنون میخواهیم به روند عادی زندگی بازگردیم…

بگذریم…

در خیابان انقلاب با این آگهی ها مواجه شدم:

پروژه ی دانشجویی با ارزان ترین قیمت

 با قیمت بسیار ارزان، برایت پایان نامه می نویسند: تاریخ و علوم سیاسی، مدیریت و اقتصاد، زبان و ادبیات فارسی، مقاله ISI

با قیمتی باورنکردنکی برایت برنامه نویسی میکنند: با هر زبان که بخواهی!

 

آری. خوشبختانه امکانات در حدی زیاد شده، که میتوانی بی آنکه چیزی از مدیریت بفهمی، مدرکش را دریافت کنی. بی آنکه زبان بدانی، ترجمه کنی. بی آنکه سیاست و اقتصاد بفهمی، مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آنهم در سطح ژورنال های بین المللی و آی اس آی. کافی است پول داشته باشی آنهم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی!

از امروز دیگر به میوه فروش همسایه نمی خندم که آنها که کت و شلوار دارند را «دکتر» و آنها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا میزند. او جامعه را بهتر می شناسد. حتماً او هم میداند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.

از امروز دیگر، به حسابدار شرکتمان نمیخندم که همیشه میگوید: درسته من دیپلم دارم. اما دیپلم قدیم است!  او فرق دیپلم جدید و قدیم را خوب فهمیده است.

از امروز دیگر تعجب نمیکنم که چرا دوستم که کارشناس سخت افزار است – به قول خودش – سوراخ های اطراف لپ تاپ را، با یکدیگر اشتباه میگیرد!

از امروز دیگر میدانم که چرا، یکی از آشنایانم که سمت بالای اقتصادی در یک سازمان دارد، نمیتواند «اصل» و «بهره»ی وامی را که پرداخت میکند، جداگانه محاسبه کند.

از امروز دیگر می دانم که چرا میگوییم: «فارغ التحصیل!»

***

ما مردمی شده ایم که تقلب میکنیم. دانش معامله میکنیم. عنوان میخریم.

اقتصاد ایرانی، صنعت ایرانی، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایرانی، ادبیات ایرانی. همه و همه را میتوانم صفحه ای 1500 تومان بخرم و خوشحال باشم که مدرکم را با کمترین وقت و هزینه گرفته ام. اما فراموش میکنم که در جامعه ای زندگی میکنم که سایر کالاها و خدمات نیز، به احتمال زیاد توسط کسانی به من ارائه میشود که دانش خود را از همین میدان، شاید کمی بالاتر یا پایین تر، خریده اند!

 

http://www.shabanali.com/ms/?p=2082





موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 بهمن 16 :: 12:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

کنکور  ارشد

 

در کمال ناباوری


کنسل شدددددددددد

 

دست، جیغ، هوراااااااااای بلندددد

 




موضوع مطلب :
شنبه 92 بهمن 5 :: 11:53 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی  و  رمیدیم، رمیدیم

 

 

دل ما مثل دل بعضیها نیست که هر روز گیر یکیه !

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 92 دی 24 :: 2:55 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

دلم گرفته امشب 

از اون شباس که منتظر یه بهونه ی کوچیکم که تا صبح بشینم گریه کنم

از دنیای قروقاطی 6 ماه پیشم خبری نیست

این روزا همه چی سر و سامون و نظم گرفته

همه چیم به ظاهر قشنگ و دوست داشتنی و رمانتیکه


ولی ... یه جاهایی حس میکنم ... واقعی نیست

توخالیه ... 

اجباره تنهاییه ...

و سخت ترین قسمتش

اینه که بخوای به یکی دیگه بقبولونی که ... واقعی نیست ...


خوبم …!

باور کنید …؛

اشک ها را ریخته ام …

غصه ها را خورده ام …؛

نبودن ها را شمرده ام …؛

این روزها که می گذرد …

خالی ام …؛

خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛

و حتی از عشق …!


دلم واسه روزهایی که یکی از خوشحالی و ناراحتیم، خوشحال و ناراحت میشد تنگ شده

دلم واسه یکی که بشه باش حرف زد و واسش بهونه گرفت و غر 1000 بدیه کرده و نکرده ی دیگرون و سرش زد، تنگ شده

دلم واسه یه کسی که بفهمه تنگ شده !!!

کسی که منو بفهمه !

از هیجان و ذوق های یک دفعه ایم ذوق زده بشه

از خوشحال شدنای ساده و با دلیلای کوچیکم، خوشحال بشه


این روزا اکثر آدما نه تنها خودشون به این سادگیا خوشحال نمیشن، بلکه به امثال منم میگن : الکی خوش

مثل ....

این روزا و با این حس و حالا ... که هیچکی ام تاییدم نمیکنه و خیلیا با چشم تمسخر نگاه میکنن ... به راهم شک میکنم

ولی ... کله شق تر از این حرفام که راهمو عوض کنم پوزخند


این روزا دارم دنبال یه هدف میدوام ... به معنای واقعی میدوام ...

23 روز دیگه کنکور دارم 

کنکور ارشد !!!!

و یه دنیااااااااا استرس

کاش به همین اندازه امید هم داشتم ...


بای

خدانگهدار

 

 

http://up.playsong.ir/uploads/0s2ablsnuv7y301pgxw.png




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 دی 11 :: 2:28 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

http://up.playsong.ir/uploads/fg79ldd0cwomtfcc9n65.jpg




موضوع مطلب :
یکشنبه 92 دی 1 :: 12:37 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

llrbpv51yiqgiau90k.jpg




موضوع مطلب :
سه شنبه 92 آذر 26 :: 2:59 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

http://up.playsong.ir/uploads/5qqlokwkjhxu9g5nmxx6.jpg




موضوع مطلب :
1   2   3   4   5   >