چه ساده يگانه شديم. ....
چه ساده دل و دينم به دست تو دادم ..... بي آنكه ديده باشمت يا حتي ... شنيدني در كار باشد ..... بي انكه حتي ... - نمي دانم ! - ماندم اين همه دوري و اين همه احساس.....
ماندم از كجاي اين بي سو آمدي ... ديگر هيچ نمي دانم! ........
جز اينكه ..... هر چه از دلم مي خروشد و از نگاهم مي تراود ... عشق است و عاطفه !!...... آنچه آرام و بي صدا بذرش در دلم پاشيدي ...
مي دانم .... مي دانم .... مي دانم كه مي خندي به عاشقانه هاي من ... اما بخند !....
بگذار سهم ساده من هم همين خنده هاي تو باشد ... !