سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 80
بازدید دیروز: 78
کل بازدیدها: 881114






 
شنبه 95 شهریور 27 :: 3:5 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

یادش به خیر؟ ... نه

نمیدونم وقتی یه خاطره ای خوب نیست و میخوای یادش رو زنده کنی باید چی بگی!

یادش به شر؟ به چی ؟

پارسال این روزها بود که خیلی سخت بود

فاصله ی 22 تا 28 شهریور

درگیر یه اشتباه مسخره

سردرگمی ... گیجی ... زندگی جدید ... اشتباه ... اشتباه ... اشتباه !

چقدر سخت بود

چقدررررر سخت گذشت

انقدر سخت که حتی الان بعد یه سال با یادآوریش ناراحت میشم

ترس وجودمو میگیره

که وای

اگر که درست نمیشد؟

اگر نمیشد ... چی میشد!

حتی با یاداوریش دستام میلرزه

قلبم تندتر میزنه

باز استرس میگیرم که اگر که نمیشد.... ؟!!!!

تهش میگم خدایا شکرت

میگم خدایا

من فراموش نکردما

به خودت قسم فراموش نکردم

فراموش نکردم یهو تو یه هفته چطور رسیدی به دادمو کار نشد رو شدنیش کردی

به خودت قسم

هنوزم هر شب

تو دعاهام

بخاطرش میگم مرسی خدا ... مرسی که بودی ... مرسی که کسایی دوروبروم گذاشتی که تونستن کمکم کنن

شاید اینجا حتی

باید بگم

مرسی بخاطر شرایط خاصی که دارم!

شرایط خاص

و

دلایل خاص

و

نتایج خاص!

مدیون همه ی کسایی هستم که تو اون شرایط اومدن کمک و نجاتم دادن!

خدایا

من فراموش نکردم

فراموش نمیکنم

مرسی که بودی ... مرسی که شنیدی ...

...


منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

 ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد

 رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم 

تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت

این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا.


با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد


برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.

سهراب سپهری




موضوع مطلب :