سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 92
بازدید دیروز: 122
کل بازدیدها: 879864






 
جمعه 98 دی 6 :: 12:38 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

فکر نمیکردم یه روزی انقدر برام مهم بشه

انقدر که انگیزه نوشتنم بشه

همین اولش بگم دارم درباره یه دختر حرف میزنم

فردا حالا 100 تا نظر نیاد برام که اووووه عاشق شدی و فلان و بصار

 

انقد از دستش شاکیم که حتی راضی نیستم این نوشته م رو منتشر کنم

همیشه ادای دوستهای نزدیک رو درمیاره

ادای آدمهای دلواپس و حواس جمع و دوست واقعی که حالش خیلی کنار آدم خوبه

ولی هیچکدوم نیست

همه همش دروغه

یه بازیگر حرفه ای که فقط یاد گرفته هر چند وقت یه بار ادای شخصیت های مهربون فیلما رو دربیاره و بگه من حواسم به همه چی هست !

هر چند وقت یه بار انگار اون روحیه خشنش که بهش ندا میده (بقیه غلط کردن - بقیه پر رو ان- بقیه رو بنشون سر جاشون تا حرف اضافی نزنن) بروز می کنه و قشنگ یه شستشوی تمام قد به اطرافیانش میده و چشماش رو میبنده و هر جور که دلش میخواد صحبت میکنه بدون اینکه براش مهم باشه نگرانش شدن یا بقیه هم آدمن که منتظر باشن و ...

 

هر چند وقت یه بار سعی میکنه نشون بده که خیلیییییییییییییییییییییی روحیه اجتماعی خفنی داره و تو جمع های مختلف مقبولیت داره و همیشه پذیرفته س

اما بعد از مراسم شستشوی اطرافیان به این نتیجه میرسه که نیاز به آرامش داره و باید گوشیش رو خاموش کنه و غیب شه و به هیچ احدی هم ربطی نداره اگه نیست تا به آرامش برسه

 

وای که چقدر بعضی دخترا لوس و مزخرفن

وای که چقدر دلم میخواد بد و بیراه بنویسم و مراعات شعور خواننده های وبلاگم و میکنم

وای که چقدر بعضیا خودخواهن




موضوع مطلب :