سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 50
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 879700






 
شنبه 99 اردیبهشت 13 :: 12:45 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

امروز 12 اردیبهشت اونم جمعه یه خاطره یادم افتاد.


یادمه سال 90 بود 12 اردیبهشت یکی از هم دانشگاهیا تو انزلی تو یه کافی شاپ تولد گرفت منو مرجانه از دانشگاه رفتیم اونجا
بعد چون میخواستیم تولد بریم با خودم مانتو و شال برده بودم تو دستشویی مسجد دانشگاه عوض کنم مانتومو.
یه دورانی هم بود که عوض کردن مانتو تو دستشویی مسجد دانشگاه کاملا یه امر عادی شده بود چون داخل دانشگاه خیلی به مانتو گیر میدادن??اصلا!
 

مانتوی تولد رو گرفتم دستم و رفتم داخل دستشویی مسجد و چند تا از بچه های اونجا هم دیدن منو و بعد وارد یکی از توالت ها شدم و شروع کردم عوض کردن مانتو. درم قفل کردم.

معلوم نیست تو همون فاصله کدوم شیر پاک خورده ای سریع رفت اینو گذاشت کف دست انتظامات که بدو بچه ها دارن مانتو عوض میکنن اونجا. ترسیدم
وسط تعویض مانتو بودم که یهو شنیدم انتظامات خانم یا به قول معروف همون فاطی کماندو وارد شد و شروع کرد با مشت کوبیدن به در توالت بغلی
که خجالت نمیکشی فکر کردی ما خبر نداریم میای اینجا مانتو عوض کنی بری
بیا بیرون ببینم??????


مدام میکوبید به در کسی ج نمیداد ولی در قفل بود.
تا بالاخره انگار یکی که اون داخل بود، کارش تموم شد ?? و صدای فحش دادن از داخل توالت بغلی بلند شد: که اصن به تو چه عوضی؟؟؟؟؟؟ هر کار میکنم به خودم ربط داره. گمشو برو ببینم????


10 دقیقه تمام انتظامات فحش از پشت در دختره هم فحش از داخل توالت و از اونجایی که کماندو دستش بهش نمی رسید دختره هر چی خواست بارش کرد.جالب بود

منم در نهایت سکوووووووووت?????? مانتومو گرفته بودم بغلم تکونم نمیخوردم که یه بار نفهمه اونی که همه اینا زیر سرشه منم. ????

انقد به هم فحش داده بودن و زنه تهدید کرده بود من کرک و پرم ریخته بود ولی دختره اصلا کم نمیاورد و دق و دلی تمام دفعاتی که زنه بهش گیر داده بود رو سرش پیاده کرد??

 بالاخره یه ربع اون تو موندیم تا بعد اینکه زنه کلی فحش و بد و بیراه شنید، بیخیال شد و رفت. بعد رفتیم از توالتا بیرون منم مانتومو سریع گذاشتم تو کیفم که کسی اوپوزخندن یکی و نبینه. یهو دیدم دختره گفت زنیکه بیشعور معلوم نیست کیو با من اشتباه گرفته چرت میگه واسه خودش. من مانتو ندارم که عوض کنم????????

منم همچنان سکوووووووت??????در همون حال سکوت از مسجد خارج شدم و سریع از دانشگاه زدم بیرون و رفتم تولد و به خیر گذشت بلبلبلو




موضوع مطلب :