امروز
خجالت کشیدم
شروع کردم به دلیل آورذن
ولی واقعیت این بود
که خجالت کشیدم
از کوچک شدن
خجالت کشیدم
خجالت کشیدن و به رو نیاوردن سخته
امروز
خجالت کشیدم
شروع کردم به دلیل آورذن
ولی واقعیت این بود
که خجالت کشیدم
از کوچک شدن
خجالت کشیدم
خجالت کشیدن و به رو نیاوردن سخته
ما کار نداریم روز، روز امتحانه یا روز پیک نیک و تفریح
مهم اینه که میتونیم حتی روزای گند بعد امتحانای سخت و مزخرفو هم، کنار همذیگه به لحظه هایی پر از خاطره تبدیل کنیم
و این یعنی
شاددددددددددددددددددددددد بودن
این یعنی
زندگییییییییییییییییییییییییییییییییییی
اینم ناهار به مناسبت خلاص شدن از امتحان نظام مهندسی
هر چند که هیچکدوممونم امتحانو خوب ندادیم
و امروز گویا جمعه بود
.
.
.
از آن جمعه ها که معمولا لااقل 5 ساعت اضافه در آن پیدا می شود
چه برسد به 5 دقیقه!
.
.
صحبت، صحبت «نخواستن» است، نخواستن
دو چشمانت بگیر از من، نگاهت را نمی خواهم
که آن مستی ز چشمان سیاهت را نمی خواهم
برای خستگی هایم، به دیواری زنم تکیه
که دیگر شانه های چون پناهت را نمی خواهم
دو گوشم نغمه ی مهری ز لبهایت چو نشنیده
من آن آواز بی روح سه گاهت را نمی خواهم
قسم خوردی به جان من، منم آن جان جانانت
قسم های دروغین و گواهت را نمی خواهم
ز نام و ننگ بگذشتم به دنبال سراب تو
خطا کردم ولی دیگر گناهت را نمی خواهم
به راه عشق موهومت به پای جان و سر افتم
از این بیراهه برگشتم که جانت را نمی خواهم
...
(شروین پاداش پور)
خسسسسسسسته م
خسسسسسسسسسته
خسسسسسسسسسته
دلم گرفته بود
با بی حوصلگی اومدم چند خط گلایه بنویسمو برم
بی معرفتی دیدن بد دردیه
بی عاطفه بودن و قبول نداشتن ... بد دردیه
اومدم بنویسم خدایا سیر شدم...
سیر از همههههه چی ... همه ی دنیا
اومدم یه دنیا گلایه کنم از چیزایی که انگار دارمشون ... ولی در واقعیت چیزی ازشون باقی نمونده!
اومدم بگم
به دادم برس ای اشک .... دلم خیلی گرفته...
....
....
....
ولی قبل از همه ی اینا ... دیدم یه نظر جدید دارم ... یه نظر ... بدون اسم ... که محتواش فقط یه لینک بود!
یه لینک با یه خبر دست اول!
اسم ننوشتی که ندونم کیه تو این دنیا که هنوز خاطرم واسش عزیزه و این لینکو پیدا کرده و واسم فرستاده
اسم ننوشتی و جای تشکرم تو نظر خصوصی نیست
ولی یه دنیاااا تشکر ...
خبر خوبی بود ... خیلی خیلی خوب
چند هفته پیش هم یکی بهم گفته بود که نشونه های خوبی میبینه !
ولی ... خوشحالم کرد ... حال و هوامو عوض کرد ...
.................................................................
نه خدا ... کی گفته سیر شدم ؟
کی گفته گلایه دارم ؟
کی گفته اشک باید به دادم برسه ؟
دنیای به این قشنگی ...
با این همه نشونه ی خوب ...
جایی واسه اشک ریختنم مگه داره ؟
حالا اگه کسی بی معرفتی ام کرد، کرد
به درک
خودمو عشقه + کسایی که اینجور به فکرم هستن
خوش خبر می آیم ای غم از دلم پرواز کن
خرمنی گل را بدامن می کشم ره باز کن
روز گارا ز آتش دل بند بندم ، سوختی
در نی جانم ، نوای تازه ای را ساز کن
بر لبم فریادها بود ای هنر پرور زمان
روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز کن
این قلم در حسب حالم ، سخت سنگین جوهر است
ای سرشک خوش سکوتم ،قصه ای ابراز کن
اشک من گل کرده ، ای طاووس خوش رفتار غم
چتر صد رنگت مبارک ، هرچه خواهی ناز کن
ای ترانه خوان خوش غوغا ،اگر بانگی زدی
گه گهی هم یاد من با نرگس شیراز کن
رحیم معینی کرمانشاهی
امتحان دومو خرابببببببببب کردم
استاد جون، جون مادرت نبین غلطمو.....
جون مادرررررررت
امشب، شب وصلت بود
شب وصل و عیش و نوش و بزم و طرب...
وصل کسی از خاطره های خیلی دور
کسی که عزمی بس راسخ داشت در تلاش و دویدن پی چیزهای دست نیافتتی
از این تلاش بیهوده خوشش می آمد
زاده شد بود برای هدف گرفتن سنگهای بزرگ و شکستهای پی در پی
و تلاشهای دوباره
اراده ای که گاه شاید ستودنی می نمود
و حتی گاه مضحک و سزاوار به سخره گرفتن
.
.
.
و اینک شب وصل یار ...
وصل یاری که احتمالا بعد از آن همه دویدن و به هر دری زدن، واقعا ارزشش را داشت
و کاش عشق این دو
عشقی باشد ابدی ...
امروز از خودم راضیم
کلیییییییی درس خوندم مث بچه خرخونا
بازم تازه کلی عقبم