من دلم می خواهد
که ببارم از آن ابر بزرگ ...
سلام.
خوبین ؟
این چند وقته عجب غوغایی شده تو بخش نظرات ... !!
امشب یه ذره حالم گرفته
تصمیم گرفتم بیام حرفای دلمو بنویسم
ولی خودمم نمیدونم که چی می خوام بگم
نه خسته ام نه غمگینم نه افسرده
ولی ...
(من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد)
یه چیزایی هست که نمیتونم به زبون بیارمشون
حرفایی که اصلا گفتنی نیست
(بر لبانم قفل خاموشی زدم
با کلیدی آشنا بازش کنید ... )
هر چند وقت یه بار حس شعر خوندن میاد ، می شینم 2-3 ساعت شعر میخونم
الانم به جای اینکه درس بخونم نشستم دارم شعر میخونم
ولی هر چقدر میگردم، هیچکدومش حرف دلم نیس
گاهی واژه ها عاجزتر از اینن که بخوان مفهوم و برسونن
پس سکوت میکنم
به قول ستاره :
من و سکوت ؟؟؟