یک پیرمردامریکائی که بشدت به همسرش عشق می ورزد؛ تصمیم گرفت برای سالگرد50 مین سال ازدواجش برای همسرش یک سورپرایزاساسی ترتیب بدهد.برای این منظوربه یکی ازشرکتهای بزرگ تبلیغاتی مراجعه نموده وسفارش دادتاپیغامی به همین منظوربروی یک بیلبورددریکی ازشلوغ ترین ازادراه های شهر"سن فیلیپ"به نمایش بگزارد.اوخواست علاوه برهمسرش همه مردم شهربدانندکه چقدرهمسرش رادوست دارد.
اوبرای اینکه همسرش رامتوجه این کارکندبایکی ازدوستان پلیس هماهنگ کردکه وقتی اووهمسرش به نزدیکی تابلورسیدند؛ خودروانهارابه منظورتخلف متوقف نموده وبه بررسی مدارک انهابپردازدکه ازاین طریق همسرش قطعامتوجه این بیلبوردخواهدشد.اتفاقاهمین طورهم شدوهمسرش متوجه این قضیه شدودرهمین هنگام پیرمردقصه ماباتقدیم دسته گلی به همسرش برای 50 مین بارازاوتقاضای ازدواج نمود.