سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

سلام بچه هاا

خوبین؟؟؟

من از فردا دارم میرم مسافرت چند روز نیستم م م

چند وقت پیش با ستاره رفتیم بیروووون پوزخند

اولش رفتیم پارک

بعد کنار پارک چایی میفروختن رفتیم چایی خوردیم !!!! پوزخند

اون لحظه فقر بود که تو جیبای ما بیدااااد می کرد خسته کننده

بعدش داشتیم قدم زنان میرفتیم خونه !

که ستاره یه رستوران دید یه دفعه گشنه ش شد !!!

 همه اول گشنه شون میشه بعدش دنبال رستورانا میگردن که برن توش غذا بخورن

ولی سیتی اول رستوران می بینه بعدش گشنه ش میشه

بعدش سیتی گفت بیا بریم اینجا غذا بخوریم

گفتم نه بابا این از قیافش معلومه خیلی گرونه هاااا

گفت نه ! آخرش مگه میخواد چقدر باشه ؟؟؟    بریم

ما هم رفتیممم

اون لحظه یه عالمه پول بود که تو جیبای ستاره فریاد میرد تو رو خدا منو خرج کن !!!!

چشمتون روز بد نبینه !!!!  گیج شدم گیج شدم

ستاره بدبخت که منوی غذا رو دید 10 دقیقه هنگ بود وااااای

بعدش دو نفری به پرس لازانیا سفارش دادیم

حتی نوشیدنی هاش هم خیلی گرووون بود

آخه آب پرتقال 3500 ؟؟؟؟

بعدش غذااا خورددییم

خوشمزه بوددد

بعدش هم

میخواستیم پولو حساب کنیم

ستاره پاشد که بره پولو بده

آقاهه گفت بمونید خودم واستون میارم !

بعدش یه چیز شبیه کیف پول آورد واسمون

ما چند دقیقه اول کیف پولو نگاه کردیم وااااای

بعد بازش کردیم دیدیم توش صورتحساب هست

ولی نفهمیدیم که باید پولو توش بذاریم یا بریم پولو اونجا بدیم باید فکر کرد

دوباره پاشدیم که بریم پولو بدیم

یعنی ستاره پاشد !!!

من که خودم بلد بودم م م ممؤدب

بعد آقاهه گفت بذارین تو کیف ممنون میشم

بعد یه جوری بهمون خندید که انگار ما تا حالا اینجور جاها نرفته بودیم

بعدش هیچی دیکه

پول دادیم و اومدیم م م م بیروووون

و در این لحظه ...

نفرته که تو چشمای ستاره بیداد میکنه و داره به من فحش میده ه ه ه !!!!پوزخند