فردا روز آخره
آخر یه قسمت از زندگیم ...
خودم دارم میرسونم به آخرش
فقط چند ساعت مونده
فردا یه روز بزرگه
یه روز بزرگ که یه عالمه خاطره ی بد از خودش به جا میزاره
ولی باید اتفاق بیفته
خیلی وقته اینطوری واسه چیزی گریه نکرده بودم
خیلی وقت بود که دلم اینطوری نشکسته بود
فردا همه چی تمومه و ...
از پس فردا
دیگه یادم نمیاد که چی باعث شد مسیر زندگیم و خودم عوض کنم و بیام این جایی که الان هستم
الان راضیم
ولی دلیلشو واسه همیشه
واسه همیشه
فراموش می کنم
وای فردا چقدر کار دارم
این شعر تقدیم به :
خاطره ی شیرین ولی نامهربان دوستی ها
باور کن فراموشت کرده ام
رفیق دلتنگی ها!
فقط...
فقط آن وقت ها که باران می آید
فقط آن وقت ها که اشک می ریزم
آن وقت ها که حرف می زنم
که می خندم
وآن وقت ها که نفس می کشم
فقط آن وقت ها که زنده ام
به یاد توام....
و می زنم زیر باران
تا پنهان کنم
اشک های دخترکی را
که مردانه می ریزند....
باور کن فراموش کرده ام
تمام روزهای نا فراموش گذشته را....
باور کن.....