باور بزرگ شدن از خود بزرگ شدن خیلی سخت تره
اینکه این روزها اینطوری تند تند میگذره و هر چقدر سعی می کنیم نمیتونیم نگهش داریم ، غم انگیزه
امروز
بعد از 5 سال دوستای دوران دبیرستانمو دیدم
خدا پدر مادر این آفریننده ی فیسبوک و بیامرزه که اگه نبود از این دور هم جمع شدنها هم خبری نبود
قرار بود 50 نفر باشیم ولی فقط 20 معرفتشو داشتن و اومدن
امروز تند و تند خاطره های دبیرستان از زبون بچه ها زنده می شد
خاطره ی شیطنتامون ، سوتی هامون ، دوستیهامون، دبیرامون
آخرشم دو تا دبیر عزیزمون آقای ب... و آقای ز هم اومدن و کلی خوشحالمون کردن
خیلی دوست داشتم الان جای 5 سال پیشم واستاده بودم
با همون انگیزه ها و شور و شوقها
با اون همه هیجانات و شیطنت ها
خیلی بده که اینطوری فقط روزها میگذرن و تنها کاری که میکنم حسرت گذشته رو خوردنه
دانشگاه تموم شد ... 4 سال ... مثل برق و باد گذشت و انگار هیچی نفهیمیدم !
امشب شب خوبی بود ... جاتون خالی ...