سلام دوباره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه.
امروز 2 تا امتحان داشتیم.
یکی زبان فارسی. یکی هم انژری اتمی (آزمونهای هماهنگ مدارس)
به قول دبیر زبان فارسی مون بی ادبی نباشه.
( x = اسم دبیر زبان فارسی)
امروز برگشت گفت: x شما که نمرده. (منظورش خودش بود). یه دفه یکی از بچه ها برگشت گفت خدا نکنه. یعنی انشاالله به زودی زحمت و کم می کنی.
واییی. من تا حالا از هیچ مردی اینقدر بدم نیومده بود.
پدرم دراومد تا بتونم یه کلمه از نیلو بگیرم. آخه هیچییییی نخونده بودم.
فردا بهاره جونم مدرسه نمیاد. اگه گفتین چرا؟