تازگی ها وقتی خیلی خوشحالم و ذوق میکنم یه لحظع به خودم میام و میگم " واای خدا رو شکر.
من چقدر حالم الان خوبه، چه لحظه های خوبی و میگذرونم
انگار یه لحظه بیرون میفتم از اون لحظه تا بهتر نگاهش کنم.
دیروز که میدوییدم که سریع تر از پله ها برم بالا این حال و داشتم
یه لحظه با خودم گفتم همه لحظه های بد به درک
همه اونایی که لحظه لحظه منو میخوان مثل زندگی خودشون تلخ کنن به درک
مسئول حال بد همه که من نیستم
بعد چشامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم و از پله ها دوییدم بالا
خودمو سپردم دست اون لحظات
قشنگ حس میکنم دارم خیانت میکنم به خودم
خودمو گیر انداختم اونم تو جهنم دو نفر دیگه
یا شاید هم 6 نفر دیگه
فعلا تعداد آدمها و رابطه چند چندیشون اصلا مشخص نیست
هر چی که هست، جهنمی بیش نیست
فعلا یه مسیر ناهموار و یه آینده مبهم جلو رومونه که کسی هم بلد نیست روشنش کنه
یه صفحه اینستاگرام درست کردم واسه نوشته هام delneveshteha_mahsa
بیشتر واسه اینکه پارسی بلاگ داره خیلی کم لطفی میکنه
حتی دیگه نمیشه عکس بارگذاری کرد تو تنظیماتش
و "تازه نوشته هاش" معلوم نیست مال چند وقت پیشه و معلوم کسی حواسش نیست
البته اینجا رو ول نمیکنما
رفیق 15 سالمه این وبلاگ