عاشق حس و حال اون لحظه م بودم
اون لحظه هایی که داشتم با ذوق واسش تعریف میکردم چرا اونقدر خوشحالم
و حالم یهو از اون وضعیت بی رمق و فشار پایین،
تبدیل شده بود به بمب انرژی
انقد که یادم رفت یه جا پول پرداخت کنم
و به مناسبت خبر یه فتح بزرگ شام مهمونش کردم
نمیتونم بگم چقدر حس خوبی داشتم وقتی داشتیم برنامه هامون رو میگفتیم و زمانش رو چک میکردیم
اولین باره تو زندگیم که اینطوریم
هیچ هم شبیه قفس نیس
شبیه هیچ حسی که قبلا داشتم هم نیست
شبیه یه رویای قشنگیه که میشه واسه همیشه داشتش