سکوت میتونه عواقب جبران ناپذیری داشته باشه
درست مثل زمانی که از درون بیمار شدی اما بدنت نشونه ای نمیده
انقدر دیر به خودت میای که تو چند قدمی مرگ و نابودی هستی و فرصتی برای مداوا نمونده
اون زمانه که حسرت میخوری چرا زودتر نشونه ها رو ندیدی
چرا وقتی قلبت بی دلیل ضربان های نامنظم میزد و درد میگرفت، ترس نابودیش تلنگری نشد برای پیگیری درد مزمنش؟
سکوت هم (برای من)، مثل مخفی کردن نشونه های یه بیماری، سرپوش میزاره رو موقعیت های بغرنج و عذاب آور
تبدیلشون میکنه به یه درد لاعلاج
یه بیماری مزمن که دیگه خیلی دیر شده برای مداوا کردنش
.
سکوت و خاموشی برای من همیشه آخرین انتخابه
هر چند که من اونی نیستم که راه سعادت و پیدا کرده
اما نگفتن نه تنها برای من راه چاره نیست
بلکه از درون هم منو به پوچی و افسردگی میرسونه
پس گوش بدین به صدای فریادهام ...