سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 136
بازدید دیروز: 125
کل بازدیدها: 885070






 
شنبه 84 مرداد 1 :: 3:19 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

چهره ی غمگین من

 

قسمت چهارم

     معلم با شتاب از آنجا دور شد. اما جز او دیگران خوب می توانستند مسیر خود را از جلو ما تغییر دهند. تنها مورد استثنا زنی بود چاق و موبور و رنگ پریده که پنجره ی روسپی خانه اش را تهویه ی قانونی باز کرده بود. زن مزبور به سرعت با دست بوسه ای برایم فرستاد و من در ازای آن لبخند تشکر آمیزی به او زدم، در حالی که پاسبان می کوشید وانمود کند که متوجه موضوع نشده است. به آقایان دستور داده شده بود که مزاحم آزادی این گونه خانم ها نشوند، آزادی ئی که استفاده ی از آن برای شهروندان دیگر مجازات سنگینی به همراه داشت. با در نظر گرفتن این که بانوان مزبور نقش مهمی در بالا بردن میزان اشتیاق به کار مردان به عهده دارند، بجاست که در مورد آنان قانون دقیقا ً اجرا نشود. و این نکته ای است که فیلسوف جامعه شناس دکتر . دکتر بلای گـُت در مجله ی دولتی فلسفه ( فلسفه ی کشورداری) به اهمیت آن اشاره کرده و از آن به عنوان یکی از نشانه های آزادی ِ در حال رشد یاد نموده است. مقاله ی مذکور را من روز پیش از آن در اثنای سفر به پایتخت در آّریزگاه خانه ی کشاورزی یافته و خوانده بودم. البته چند صفحه ی روزنامه را دانشجوئی – احتمالا ً پسر کشاورز – با حواشی ِ هوشمندانه ی خود تزئین کرده بود.

     خوشبختانه ما اکنون به کلانتری رسیده بودیم. در همین لحظه صدای آژیرها بلند شد و مژده داد که در لحظات بعد هزاران هزار شهروند به خیابان ها خواهند ریخت، هزاران هزار آدم با چهره هائی که در آن ها آثار خوشبختی - البته به صورت خفیف – نمایان خواهد بود. ( دستور داده شده بود که مردم هنگام پایان کار شادی چندانی از خود نشان ندهند، چون این امر ثابت می کند که کار نوعی زحمت است. در ازا می بایست موقع شروع آن، نشاط زیادی حکمفرما باشد، پایکوبی باشد و آواز.) و همه ی این مردم باید به صورت من تف می کردند. اما صدا، صدای آژیرهائی بود که نه پایان کار، بلکه ده دقیقه پیش از آن را اعلام می کردند، چون هر کسی موظف که ده دقیقه ی آخر را وقف ِ شست و شوی دقیق خود کند. این کار طبق شعار رئیس کنونی دولت انجام می گرفت: خوشبختی و صابون.  

     کنار در عظیم و سیمانی کلانتری ِ محل دو مأمور پاس می دادند که البته هنگام ورود من « نوازش های بدنی» لازم را در حقّم معمول داشتند: یعنی با قنداق تفنگشان محکم به گیجگاهم کوبیدند و با لوله های هفت تیرشان ضرباتی به استخوان ترقوه ام وارد آوردند. این کار کار طبق ماده ی 1 قانون مدنی انجام گرفت که می گوید: « هر پلیسی موظف است که هر متخلفی را ( در هر کجا که هست) در حکم توهین به شخص خود تلقی کند. اما اگر مأموری فرد متخلفی را شخصا ً دستگیر کرد، حق استفاده از چنین تعبیری را ندارد، چون در چنین موردی افتخار اجرای تنبیهات بدنی لازم را هنگام بازپرسی خواهد یافت.» خود ِ ماده ی 1 قانون مدنی دارای مضمون زیر است: « هر پلیسی مجاز است هر کسی را که خواست مجازات کند، اما موظف است هر کسی را که جرمی مرتکب شده است، به کیفر اعمالش برساند. برای شهروندان برائت از مجازات وجود ندارد، فقط امکان دچار نشدن به آن هست.»

 

ادامه دارد ...




موضوع مطلب :