سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 113
بازدید دیروز: 56
کل بازدیدها: 882866






 
جمعه 89 مرداد 1 :: 1:57 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

سلام

خوبین؟؟؟؟؟

یه آقایی به اسم هادی  تو قسمت نظرات این شعر رو برام ارسال کردن و گفتن که این شعر از فزوغ

هستش و هرگز منتشر نشد.

منم تصمیم گرفتم که اینجا بذارم که همه بخونن.

با تشکر از آقای هادی.

 

گناه

گنه کردم گناهی پر ز لذت

کنار پیکری لرزان و مدهوش

خداوندا چه میدانم چه کردم

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

***

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

نگه کردم بچشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

***

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لبهایم هوس ریخت

ز اندوه دل دیوانه رستم

***

فرو خواندم به گوشش قصه عشق:

تو را میخواهم ای جانانه من

ترا میخواهم ای آغوش جانبخش

ترا، ای عاشق دیوانه من

***

هوس در دیدگانش شعله افروخت

شراب سرخ در پیمانه رقصید

تن من در میان بستر نرم

به روی سینه اش مستانه لرزید

***

گنه کردم گناهی پر ز لذت

در آغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی و آهنین بود

***




موضوع مطلب : فروغ فرخزاد, شعر