|
جمعه 89 مرداد 1 :: 1:57 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
سلام خوبین؟؟؟؟؟ یه آقایی به اسم هادی تو قسمت نظرات این شعر رو برام ارسال کردن و گفتن که این شعر از فزوغ هستش و هرگز منتشر نشد. منم تصمیم گرفتم که اینجا بذارم که همه بخونن. با تشکر از آقای هادی.
گناه گنه کردم گناهی پر ز لذت کنار پیکری لرزان و مدهوش خداوندا چه میدانم چه کردم در آن خلوتگه تاریک و خاموش *** در آن خلوتگه تاریک و خاموش نگه کردم بچشم پر ز رازش دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر نیازش *** در آن خلوتگه تاریک و خاموش پریشان در کنار او نشستم لبش بر روی لبهایم هوس ریخت ز اندوه دل دیوانه رستم *** فرو خواندم به گوشش قصه عشق: تو را میخواهم ای جانانه من ترا میخواهم ای آغوش جانبخش ترا، ای عاشق دیوانه من *** هوس در دیدگانش شعله افروخت شراب سرخ در پیمانه رقصید تن من در میان بستر نرم به روی سینه اش مستانه لرزید *** گنه کردم گناهی پر ز لذت در آغوشی که گرم و آتشین بود گنه کردم میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود *** موضوع مطلب : فروغ فرخزاد, شعر |