سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 113
بازدید دیروز: 125
کل بازدیدها: 885047






 
دوشنبه 84 دی 5 :: 4:23 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

سلام

بالاخره این امتحانا شروع شد و میخواد پدرمون و درآره.

امروز امتحان فیزیک داشتیم.

من نمیدونم این آقا فریبرز( پارسایی-دبیر فیزیک)  این سوالا رو از کجا در آورده بود.

البته همش رو یه دبیر فیزیک دیگه که بالا سرمون بود بهمون رسوند.

اولش نزدیک بود گریمون بگیره. ولی بعد که زرینی اومد کلی کیف کردیم.

پس فردا هم امتحان هندسه داریم.

من یه جا دیگه کلاس فیزیک میرم که اسم دبیرم هست آقای ...

قرار بود بچه های کلاس بهش زنگ بزنیم تا تو این یه ماهه امتحانات واسمون کلاس بذاره. یهنی ساعت این یکی با بقیه فرق میکنه.

من یه 3-4 روز زنگ زدم بهش کسی گوشی رو برنداشت.

امروز بالاخره ساعت 5/1 ظهر گوشی رو برداشتن. بعد از کلی سلام و علیک گفتم آقا این کلاس فیزیک ما چی شد؟

گفت:  من واقعا معذرت میخوام. من این رو دایورت کرده بودم رو موبایلم. بعد موبایلم رو گذاشتم تو جیب ِ کتم. بعد کتم رو درآوردم، بعد گذاشتمش تو کمد، بعد در کمد رو بستم. بعدش امروز یه دفعه یادم اومد. رفتم گوشی رو برداشتم. شماره ها رو نگاه کردم. هی فکر کردم  هی فکر کردم  هی فکر کردم.  نفهمیدم این شماره مال شماست. من واقعا ً معذرت میخوام خانم ... 

بعد از این همه تفسیرات آقا    

گفتم : خب حالا کلاسمون چی شد وضعیتش؟

گفت: بمونه واسه بعد ِ امتحانا. الان که دیگه نمیشه.


آخه من میگم چرا بعضیا اینقدر مرض دارن. 6 روز که منو سر کار گذاشت . الانم تازه میگه نمیشه.


خب حالا درس و مدرسه رو ول کنیم ، بریم سر قضیه ی دوستا.

دوست پسر یکی از بچه ها مریض شده: واسش دعا کنید.

یکی از آشناهامون مریض شده: واسش دعا کنید

من امتحان فیزیکم رو خوب دادم: واسه بقیه ش هم دعا کنید

جواب کاردانی به کارشناسی اواسط بهمن میاد: واسه دوست چتیم دعا کنید

حالا هم واسه خودتون یه دونه دعا کنید.

امیداورم که همتون موفق باشید

دوست اینترنتی شما: سارا ساعی 




موضوع مطلب :