سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 116
بازدید دیروز: 107
کل بازدیدها: 884925






 
سه شنبه 90 شهریور 15 :: 1:29 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

سلام دوستان

خوبین؟

چه خبرا؟؟؟

من اومدم با یه عالمه خبر

بهترین دوستم (مونا) عقد کرد

در واقع قدیمی ترین دوست

دوستی که از لحظه ای که خودمو یادم میاد، اون کنارم بود

و حدود 16 سال از زندگیمون رو همیشه با هم بودیم

تا اینکه وقتی 16 سالم بود و اون 18 سال، خونشون رو عوض کردن

هر چند فاصلمون زیاد شده بود، ولی هنوز وثل قبل دوست بودیم

هنوز هم با اینکه خیلی کم همدیگرو می بینیم همونطور دوستیم

چیر عجیبش اینجاس که اکثر دوستا وقتی بعد از یه مدت طولانی همدیگرو میبینن ممکنه دیگه به اندازه ی قبل با همراحت نباشن

ولی واسه من و اون هیچوقت اینطور نبوده

حتی شده ماه ها همدیگرو نبیبینم و باز که به هم رسیدیم همون صمیمیت و راحتی قبل رو داشتیم

نمیدونم  باید خوشحال باشم یا ناراحت !

آخه دست خودم نیست که به تنها شدنم فکر نکنم

چون هر وقت وقتی از همه جا و همه کس کم میاوردم تنها آرزویی که میگردم این بود که اون بیاد و به اون بگم مشکلمو

ولی حالا اون ...

نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم ...

وقتی فکر میکنم نزدیکترین دوستم قراره واسه همیشه بره تهران زندگی کنه ... واسه همیشه

ولی خوشحالم که به عشقش رسیده

امیدوارم خوشبخت بشه




موضوع مطلب :