سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 66
کل بازدیدها: 884432






 
چهارشنبه 98 اردیبهشت 25 :: 11:0 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

همیشه وقتی از چیزی میترسیم، بیشتر سرمون میاد 

اون دقیقا چیزی سرش اومد که ازش می ترسید 

و من هم دقیقا چیزی به سرم اومده که ازش می ترسیدم 

و این چرخه همینطور ادامه داره... 


نامردی بود

نامردی هم نه ها 

شاید یه کم لطفی بود فقط


خودش که میگه حواس پرتی 

ولی واقعا کم لطفی بود


حالا میفهمم مادرم چرا همیشه این همه شکایت داره 

حالا درک میکنم وقتی آخر خیلی از خوشی هاش میگه : «ولی من دلم خوش نیست ...» ، یعنی چی !


دلم خوش نیست ...


25 اردیبهشت 98



دل خوش نیست غمگینم برادر جان

از این تکرار بی رویا و بی لبخند 

چه تنهایی غمگینی که غیر از من 

همه خوشبخت و عاشق، عاشق و خرسند




موضوع مطلب :