سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 106
بازدید دیروز: 174
کل بازدیدها: 883033






 
دوشنبه 99 مهر 14 :: 11:43 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

سلام

به وقت 8:09 صبح روز دوشنبه 14 مهر 1399

میریم که یه صبح "مثلا دل انگیز" پاییزی رو شروع کنیم

میگم "مثلا دل انگیز" چون از لحظه ای که صبح چشمم رو باز میکنم تا شب که چشامو ببندم،هزار تا اتفاق درگیرم میکنه

از دعواهای همیشگی کاری گرفته تا سر و کله زدن با آدمهایی که علیرغم نابلد بودن، قراره "به اجبار" منو بپذیرن


از اینجا که نشستم قاب قشنگی رو میبنم

x0gm_whatsapp_image_2020-10-05_at_11.03.08_am.jpg

صدای بارونی هم که میاد، شروع پاییز و حال و هوای مدرسه رو برام یادآوری می کنه


البته خبری از مدرسه ها نیست

خبری از بچه ها با مانتو شلوارهای تیره و پسرهای نوجوون شلوغ تو خیابون هم نیست

الان همه دنیا داره میشه "دنیای مجازی"

"دنیای ارتباطات"

"دنیای اینترنت و بی سیم و واتساپ و یوتیوب و  اینستاگرام"

دنیای پذیرش زندگی کرونایی !

خوب که فکر میکنم، دیگه دنیای اینترنت نیست که دنیای دومه

دنیای دوم این روزهای ما، ارتباط واقعی و حضوریمونه


این روزها، رفت و آمدهای تکراری و یکنواختی رو تجربه میکنم که کمی به زندگیم نظم داده

قرار نیست به روزمرگی برسم

ولی روزمرگی ها هم گاهی قشنگی های خودشون رو دارن

مثل روزمرگی هایی که شامل صبحونه خوردن های همیشگی خونوادگی میشن و با عبارت "چه خبر" شروعشون میکنم

یا مثل قدم زدن های همیشگی تو کوچه های تکراری که هر چند گاهی از سر روزمرگیه، ولی باز هم برام دوست داشتنیه


دارم سعی میکنم که هر چند رفتارها تکراریه،

هر چند که قراره تو یه جای ثابت و صندلی مشخص بشینم و ساعت های خواب و بیداریمو از نو بچینم و ثابتشون کنم

ولی روزهامو با یاد گرفتن چیزای جدید از هم متمایز کنم

تو رودربایستی بدی هستم

دقیقا قدیمها هم همین مشکل رو داشتم

وقتی یه چیزی و شروع میکردم، خدا میدونست که چطور میتونم کنارش بزارم چون هیچوقت روی کنار گذاشتن نداشتم

و میدونم یه روزی حسرت همه این روزهایی که از سر خجالت و رودروبایستی تلف کردم، به دلم میمونه


** امروز یه عالم جمله قشنگ نوشته بودم که همکار جدیدم زحمت کشیدن در یه حرکت انتحاری با اینکه کلی سفارش کرده بودم،

مرورگر رو بستن و همه نوشته ها رو پروندن

خیلی دارم سعی میکنم نوشته هامو به یاد میارم

قشنگ شده بودن

الان دلم میخواد کله این پسره رو بکنم که همه کارهاش و میخواد با سرعت نور انجام بده و توجه نکرد به حرفم


دیگه ساعت شد 11

روزتون بخیر و خوشی




موضوع مطلب :