سلام
خوبین؟؟؟؟؟
یه آقایی به اسم هادی تو قسمت نظرات این شعر رو برام ارسال کردن و گفتن که این شعر از فزوغ
هستش و هرگز منتشر نشد.
منم تصمیم گرفتم که اینجا بذارم که همه بخونن.
با تشکر از آقای هادی.
گناه
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه میدانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
***
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم بچشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
***
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
***
فرو خواندم به گوشش قصه عشق:
تو را میخواهم ای جانانه من
ترا میخواهم ای آغوش جانبخش
ترا، ای عاشق دیوانه من
***
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
به روی سینه اش مستانه لرزید
***
گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
***