با من بگو از عشق ای آخرین معشوق
که برای رسوایی دنبال بهونه م
با بوسه ای آروم خوابم رو دزدیدی
تو شدی تعبیر رویای شبونه م
من تو نگاه تو دنیامو می بینم
فردای شیرینم نازنین من
چشمای تو افسانه نیست که تموم خواب و خیالم بود
تقدیر من عشق تو شد که همیشه فکر محالم بود
شبهای تنهایی همرنگ گیسوته
آغوشت و وا کن بانوی مهتابی
دلواپسیهامو با خنده ای کم کن
که تویی پایان تردید و بیتابی
من تو نگاه تو دنیامو می بینم
فردای شیرینم نازنین من
چشمای تو افسانه نیست که تموم خواب و خیالم بود
تقدیر من عشق تو شد که همیشه فکر محالم بود