سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

روز اولی که رفته بودم اونجا، دیدم دارن سر کتاب و جمع کردن کتابخونه دعوا میگیرن

با خودم گفتم اینا هم فیلم بازی های محیط جدیده که ما مثلا خیلی کتاب سرمون میشه و داریم سر و صدا میکنیم چون بیکاریم

ولی روزای بعدش که دیدم هر کدوم رفتن تو اون تلنبار کتابها گشتن و کتابهای مورد علاقه شون و برداشتن و آوردن رو میزشون

و درباره جلدهای قبل و بعد اونایی که خونده بودن صحبت میکردن، گفتم اها این همون جاست

همونجا یی که بالاخره باید اتفاق میفتاد

همونجا یی که شاید 6 سال پیش باید اتفاق میفتاد نه انقد دیر

ولی انگار خیلی دور از جمع آرزوهام نیس

انگار اینا به این چیزا نمیخندن