سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 136
بازدید دیروز: 179
کل بازدیدها: 883425






 
سه شنبه 95 شهریور 23 :: 2:28 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

هر سال این موقع ... این روزایی که روز زودتر تموم میشه و شب نزدیکتر

یه دلگیری خاصی میاد سراغم

یه دلگیری از جنس دلگیری های چند سال پیش

از جنس همون روزهایی که تنهاتر از هر وقت دیگه

مسیر کلاس زبان تا خونه رو قدم میزدم و یاد تمام اتفاقات تلخ و مضحک قبلش تو ذهنم همراهیم میکرد

جالب اینجاس

اون روزها و خاطرات تلخشون

کاملا فراموش شدن

ولی دلگیری روزهای بعدش و قدم زدنهای تنهایی و فرار کردن از دوباره رسیدن ها

انگار قرار نیست فراموش بشن

انگار محکومم به این که هر سال وقت پاییز و زمستون

دلتنگ روزهایی بشم که شاید اولین تجربیات جدی زندگی ام محسوب میشن

اولین روزهای تلخ و جدی و پر از حادثه های عجیب

جالبه که روزهای گذشته و نه چندان جالب من به نفع خیلی ها تموم شد ...

زیاد اهل گذشت کردن نیستم 

اما سعی میکنم لبخند بزنم به اتفاقاتی که بیشتر شبیه برنامه ریزی های خیلی پیچیده و سیاستمدارانه بود، تا یه سوتفاهم و اتفاق!


بعضی جیزا کلا نمیتونن برای همیشه باشن

آفریده شدن برای اینکه یه دوره ای بیان

درگیر غم و شادی و اتفاقات زندگیت بشن

بعد تاریخ انقضاشون که سر میرسه

خودشون راهشونو میگیرن و میرن


چند شب پیش

خیلی اتفاقی

ناخوداگاه از حرکت «خودم» فهمیدم ای دل غافل

بالاخره وقتش شد

تاریخ انقضا

وقت دل کندن از یه زندگی خیالی

و خداحافظی ای که ظاهرش با بقیه فرق داره...


همیشه هم رفتن تلخ نیست

گاهی باید رفت...

 


ما چون دو دریچه روبروی هم

آگاه ز هر بگو مگوی هم


هر روز سلام و پرسش و خنده

هر روز قرار روز آینده


اکنون دل من شکسته و خسته ست

زیرا یکی از دریچه ها بسته ست


نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد

نفرین به «سفر»، که هر چه کرد او کرد




موضوع مطلب :
پنج شنبه 95 شهریور 18 :: 4:56 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

امروز

خجالت کشیدم

شروع کردم به دلیل آورذن

ولی واقعیت این بود

که خجالت کشیدم

از کوچک شدن

خجالت کشیدم

خجالت کشیدن و به رو نیاوردن سخته

 

 




موضوع مطلب :
شنبه 95 شهریور 13 :: 1:15 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

ما کار نداریم روز، روز امتحانه یا روز پیک نیک و تفریح

مهم اینه که میتونیم حتی روزای گند بعد امتحانای سخت و مزخرفو هم، کنار همذیگه به لحظه هایی پر از خاطره تبدیل کنیم

و این یعنی

شاددددددددددددددددددددددد بودن

این یعنی

زندگییییییییییییییییییییییییییییییییییی

بلبلبلوبلبلبلوبلبلبلو

اینم ناهار به مناسبت خلاص شدن از امتحان نظام مهندسی مدرک داشتنمدرک داشتن

هر چند که هیچکدوممونم امتحانو خوب ندادیمشرمنده


http://sarasaiee.parsiblog.com/Files/0a0af0cad5f5f9f02e50da1ec85dadc8.jpg




موضوع مطلب : نظام مهندسی, دورهمی
شنبه 95 مرداد 16 :: 12:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

و امروز گویا جمعه بود

.

.

.

از آن جمعه ها که معمولا لااقل 5 ساعت اضافه در آن پیدا می شود

چه برسد به 5 دقیقه!

.

.

صحبت، صحبت «نخواستن» است، نخواستن




دو چشمانت بگیر از من، نگاهت را نمی خواهم

که آن مستی ز چشمان سیاهت را نمی خواهم


برای خستگی هایم، به دیواری زنم تکیه

که دیگر شانه های چون پناهت را نمی خواهم


دو گوشم نغمه ی مهری ز لبهایت چو نشنیده

من آن آواز بی روح سه گاهت را نمی خواهم


قسم خوردی به جان من، منم آن جان جانانت

قسم های دروغین و گواهت را نمی خواهم


ز نام و ننگ بگذشتم به دنبال سراب تو

خطا کردم ولی دیگر گناهت را نمی خواهم



به راه عشق موهومت به پای جان و سر افتم

از این بیراهه برگشتم که جانت را نمی خواهم 

...

(شروین پاداش پور)       





موضوع مطلب :
سه شنبه 95 مرداد 12 :: 12:42 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال


فراخوان کنفرانس های بین المللی داخلی و خارجی


callforconferences.com









موضوع مطلب :
شنبه 95 مرداد 2 :: 10:7 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

خسسسسسسسته م

 

خسسسسسسسسسته

خسسسسسسسسسته

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 95 تیر 2 :: 3:57 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

دلم گرفته بود 

با بی حوصلگی اومدم چند خط گلایه بنویسمو برم

بی معرفتی دیدن بد دردیه

بی عاطفه بودن و قبول نداشتن ... بد دردیه

اومدم بنویسم خدایا سیر شدم...

سیر از همههههه چی ... همه ی دنیا

اومدم یه دنیا گلایه کنم از چیزایی که انگار دارمشون ... ولی در واقعیت چیزی ازشون باقی نمونده!

اومدم بگم

به دادم برس ای اشک .... دلم خیلی گرفته...

....

....

....

ولی قبل از همه ی اینا ... دیدم یه نظر جدید دارم ... یه نظر ... بدون اسم ... که محتواش فقط یه لینک بود!

یه لینک با یه خبر دست اول!


اسم ننوشتی که ندونم کیه تو این دنیا که هنوز خاطرم واسش عزیزه و این لینکو پیدا کرده و واسم فرستاده

اسم ننوشتی و جای تشکرم تو نظر خصوصی نیست

ولی یه دنیاااا تشکر ...


خبر خوبی بود ... خیلی خیلی خوب

چند هفته پیش هم یکی بهم گفته بود که نشونه های خوبی میبینه !

ولی ... خوشحالم کرد ... حال و هوامو عوض کرد ...

.................................................................

نه خدا ... کی گفته سیر شدم ؟

کی گفته گلایه دارم ؟

کی گفته اشک باید به دادم برسه ؟

دنیای به این قشنگی ...

با این همه نشونه ی خوب ...

جایی واسه اشک ریختنم مگه داره ؟

حالا اگه کسی بی معرفتی ام کرد، کرد

به درک

خودمو عشقه + کسایی که اینجور به فکرم هستن 




خوش خبر می آیم ای غم از دلم پرواز کن

 

خرمنی گل را بدامن می کشم ره باز کن

 

 

 

روز گارا ز آتش دل بند بندم ، سوختی 

 

در نی جانم ، نوای تازه ای را ساز کن

 

 

 

بر لبم فریادها بود ای هنر پرور زمان

 

روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز کن

 

 

 

این قلم در حسب حالم ، سخت سنگین جوهر است

 

ای سرشک خوش سکوتم ،قصه ای ابراز کن

 

 

 

اشک من گل کرده ، ای طاووس خوش رفتار غم

 

چتر صد رنگت مبارک ، هرچه خواهی ناز کن

 

 

 

ای ترانه خوان خوش غوغا ،اگر بانگی زدی

 

گه گهی هم یاد من با نرگس شیراز کن

 

 

 

رحیم معینی کرمانشاهی




موضوع مطلب :
چهارشنبه 95 خرداد 26 :: 2:19 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

امتحان دومو خرابببببببببب کردم 

استاد جون، جون مادرت نبین غلطمو.....

جون مادرررررررت

گریه‌آورگریه‌آورگریه‌آور




موضوع مطلب :
جمعه 95 اردیبهشت 31 :: 2:25 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال


امشب، شب وصلت بود

شب وصل و عیش و نوش و بزم و طرب...

وصل کسی از خاطره های خیلی دور

کسی که عزمی بس راسخ داشت در تلاش و دویدن پی چیزهای دست نیافتتی

از این تلاش بیهوده خوشش می آمد

زاده شد بود برای هدف گرفتن سنگهای بزرگ و شکستهای پی در پی

و تلاشهای دوباره

اراده ای که گاه شاید ستودنی می نمود

و حتی گاه مضحک و سزاوار به سخره گرفتن

.

.

.

و اینک شب وصل یار ...

وصل یاری که احتمالا بعد از آن همه دویدن و به هر دری زدن، واقعا ارزشش را داشت

و کاش عشق این دو

عشقی باشد ابدی ...




موضوع مطلب :
<   1   2   3   >