سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 56
کل بازدیدها: 882796






 
پنج شنبه 86 تیر 7 :: 11:2 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

  

دخترها

توی ماهیتابه روغن میریزن
اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

پسرها

توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
توی ماهیتابه روغن میریزن
توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
چند تا فحش میدن
دنبال کبریت میگردن
با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
دنبال نمکدون میگردن
نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
نمکدون رو پر از نمک میکنن
صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
سریع برمیگردن توی آشپزخونه
تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
ماهیتابه رو میندازن توی سینک
دنبال ظرفهای مسی میگردن
قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
چند تا فحش میدن و بلند میشن
نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن




موضوع مطلب :
سه شنبه 86 تیر 5 :: 1:11 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

 

 

شده تا حالا کابوس ببینی، از خواب بپری و کلی خوشحال بشی که کابوس بوده؟ شده بزرگترین آرزوهاتو تو خواب ببینی، از خواب بپری و حالت گرفته بشه؟ خوب، این به اون در!

..........................................................................................................................

غضنفربا یکی دعواش می شه بعد از کلی حرف زدن طرف می گه گیر عجب خری افتادیم ها ؟غضنفر می گه: خودت گیر عجب خری افتادی ها!!!

..........................................................................................................................

دختر اصفهانیه به دوست پسرش میگه : شب بیا خونه مون , اگه موقعیت خوب بود یه سکه میندازم پائین .. شب میشه . دختره یه سکه میندازه پائین . ولی هر چقدر صبر میکنه می بینه پسره نمیاد بالا سرش رو از پنچره بیرون میکنه میپرسه : چرا نمیای؟ پسره میگه : دارم دنبال سکه می گردم . دختره میگه :بیا بالا . بهش کش بسته بودم . الان تو دست خودمه

..........................................................................................................................

یکی رو می خواستند اعدام کنند ازش می پرسند آقا آخر ِ عمرته، حرفی چیزی نداری؟ طرف میگه نه. می بندنش به جرثقیل وقتی می برنش بالا دست و پا می زنه به اینکه حرف دارم؛ میارنش پایین ازش می پرسند چی شده بابا تو که گفتی حرف نداری . یارو برمیگرده به دوستش میگه: محسن، خونتون از اینجا معلومه !!!

..........................................................................................................................

به ترکه می گن دگرگونی یعنی چه ؟
می گه یعنی این گونی نه . یک گونی دیگه

..........................................................................................................................

به ترکه میگن اذون بگو میگه همه چیز با یک نگاه شروع شد

..........................................................................................................................

ترکه میره دستشوئی زنونه میگیرنش میگن : مگه کوری نمیبینی زنونست؟ میگه من چکار کنم اینجا نوشته: زنا، نه! اونطرف هم نوشته: مردا، نه 

..........................................................................................................................

مامور سر شماری می ره دم خونه رشتیه می گه شما چند نفرید زنه بیرونو نگاه می کنه می گه من مشکلی ندارم شما چند نفرید؟؟؟؟؟؟؟؟ 

..........................................................................................................................

دختر و پسره داشتن با هم قایم باشک بازی میکردند ، دختره به پسره میگه تو چشم بگذار اونوقت من میرم قایم میشم ، اگه تونستی منو پیدا کنی بغلم کن و بوسم کن ، اگه هم نتونستی منو پیدا کنی من زیر راه پله قایم شدم

..........................................................................................................................

جشنواره فیلم اصفهان 1- دو نفر با یک تخم مرغ ! 2- تا حالا موز خوردی؟ ! 3- 10 نفر زیر یک چتر ! 4- من هوشنگ 15 تومان دارم ! 5- دیشب باز هم پیتزا خوردم

..........................................................................................................................

کتابهای درسی از سال دیگه تغییر میکنند

تهران : بابا با ۲۰۶ امد

قم : بابا با عمامه امد

اردبیل : بابا با بربری امد


رشت : ان مرد رفت بابا امد 

..........................................................................................................................

اس ام اس  سر کاری واسه نصف شب

سلام.اصلا نمی خواستم بیدارت کنم ولی مجبورم.من میخوام برم دستشویی. ولی تاریکه می ترسم. تو رو خدا تو هم بیا.

..........................................................................................................................

سلام .... تو رو خدا ببخش...نمی‌خواستم این موقع شب بیدارت کنم ..... واقعاً ببخش....سعی کن درکم کنی ... من موبایلم گم شده زنگ بزن به گوشیم تا ببینم کجاست .شرمنده‌ام

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 86 تیر 5 :: 12:11 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

 

این روزها نه مجالی برای دلتنگی دارم نه حوصله اش را ....................... ولی با این همه گاه گاهی دلم هوای تو را می کند

 

 

من  در این کلبه خوشم ، تو در آن اوج که هستی خوش باش

من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش

 

حکایت جالبیست که فراموش شد گان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند!

 

 

 

یادت باشه دنیا گرده. هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی!!!

 

 

 

تنها کسی که در زندگی مرا شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد می کنی

 

 

 

فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست

 

 

 

 

 

با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه

با خبر باش که من غرق گناهم هر شب

 

 

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 تیر 3 :: 11:25 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

 

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خورد نشی ؛ بدون تنها محرمت "خدا" بوده ! حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفتت کرده ؛ شک نکن تنها مرهمت "خداست" که ؛ از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آوورده




موضوع مطلب :
شنبه 86 خرداد 19 :: 11:39 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه گه چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آنست که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می شکند بازارش 

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری

بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش 




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 فروردین 26 :: 12:55 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

هیچ وقت عشق رو گدایی نکن چون معمولاً چیز با ارزش رو به گدا نمیدن!




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 فروردین 26 :: 12:52 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

فرق رفاقت زن ها با رفاقت مردا

 

یه زن شب نمیاد خونه فرداش که بیاد شوهرش میگه کجا بودی زن میگه خونه ی یکی از دوستام.

مرد به ده تا از صمیمی ترین دوستای زنش زنگ میزنه اما هیچکی گردن نمیگیره که اون دیشب اونجا بود و همه انکار میکنن

 

اما یه مرد شب نمیاد خونه فرداش که میاد زنش میگه کجا بودی؟

مرد میگه خونه ی یکی از دوستام

زن به ده تا از صمیمی ترین دوستای مرد زنگ میزنه. هشت تاشون تایید میکنن که مرد شب اونجا بوده و تازه دو تای دیگه میگن هنوزم اونجاست اما فعلا ً نمیتونه گوشی رو برداره!!!!!




موضوع مطلب :
چهارشنبه 86 فروردین 1 :: 12:0 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

 

         دختری در انتظار مرد ایده آل خود

 




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5