|
دوشنبه 91 خرداد 22 :: 3:49 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
سکوت می کنم تا بفهمی چه بی صدا باختی ... موضوع مطلب :
دوشنبه 91 خرداد 15 :: 4:46 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
13 سالگی اوج شیطنت (در حد مرگ گ گ) پرروووووو باهوش دعواگیرررررر (جنگ جنگ تا پیروزی) دوستای جدید .. زندگی جدید ... مدرسه جدید
14 سالگی همیشه این ساعت بیدار یا داشتم تست میزدم یا شعر میخوندم یا شعر مینوشتم یا داستان مینوشتم یا ... یادش بخیر خانم بی لابری ... .. بهترین دبیرم بود تنها کسی که تشویقم میکرد بنویسم مخصوصا به شعر ...
15 سالگی ... هر شب ساعت 1 کنار پنجره شعرهای شهیار قنبری !!! یه دختر آروم ساکت ناامید!!!
16 سالگی یه دنیا جسارت یه دنیااااا انرژی بی تجربه شاد درسخون !!! گستاخ ... شیطون ... (یه بار کاری کردیم که دبیر آموزشگاه بغل مدرسه رو که پسر بود، توبیخ کردن) طفلکی (ولی حقش یود)
18 سالگی تست تست کنکور شیطوووووون ولی عاقل (آدم همیشه باید اعتماد به نفس داشته باشه و از خودش تعریف کنه) مبصر (به قول دبیرستانیا نماینده)
19 سالگی اوج انرژی اوج خوشحالی اوج زندگی اوج توجه بیخیال شاد سرخوش قشنگترین قسمتش این بود که خودم بودم همون مهسای واقعی همونی که همیشه میخوام باشم ولی بقیه نمیییییییییزارن
20 سالگی آروم با یه عالمه « آرزوی نقش بر آب» پا گذاشتن تو محیطی که همیشه بدم میوووووووومد بین یه مشت بچه پولدار سوسول که ...
21 سالگی .... !!! گنددددددددد !!! (توضیحات کافی بود؟ )
22 سالگی ... خوبم ... خوشحالم نفس میکشم و دیگه هیچی واسم مهم نیست میخوام با چشم بسته زندگی کنم میخوام تنهاااااااا باشم م م م م
موضوع مطلب :
دوشنبه 91 خرداد 15 :: 3:31 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
موضوع مطلب :
شنبه 91 خرداد 13 :: 9:25 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
وقتی این مطلبو دیدم نتونستم ازش بگذرم خیلی ی ی ی باحاله
یعنی آدم این مشارکت سگها رو میبینه واقعا کیف میکنه موضوع مطلب :
جمعه 91 اردیبهشت 22 :: 7:24 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
اگه یه بار تو ماشینی و می بینی پسره با دوست دخترش وایستاده کنار خیابون ... کنار پاش ترمز بزن داد بزن بگو ( دیگه نبینم به من زنگ بزنیا ... ) بعد هم با عصبانیت گازشو بگیر و برو ثابت شده این کار خیلی ی ی ی حال میده موضوع مطلب :
یکشنبه 91 اردیبهشت 17 :: 11:1 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی.... برای ازدواجش در هر سنی ـاجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر.... و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد... و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است, ( دکتر علی شریعتی) ارسالی از : آقا سجاد مرسی حاجی
موضوع مطلب : زن, شریعتی
پنج شنبه 91 اردیبهشت 14 :: 10:4 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
سلام دوستان من دارم میرم مسافرت ت ت ت ت البته مسافرتم که نه میرم تهران نمایشگاه کتاب بن کتاب بهم نرسید خوش باشید د بای تا 4 روز دیگه موضوع مطلب :
شنبه 91 اردیبهشت 2 :: 9:54 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
عکس یادگاری کنار رودخانه مترو
موضوع مطلب :
جمعه 91 اردیبهشت 1 :: 3:7 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
همایش نگاهی به اخترشناسی در گیلان با حضور دکتر محمد باقری زمان : دوشنبه 4 اردیبهشت ساعت 10 - 12 موضوع مطلب :
جمعه 91 اردیبهشت 1 :: 3:2 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
بخشی از نامه ی انتقادی ستاره به کافی شاپ نوشین لاهیجان موضوع مطلب : |