|
سه شنبه 91 مرداد 17 :: 11:17 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
ساکت که میمانی میگذارند به حساب جواب نداشتنت !!
موضوع مطلب :
سه شنبه 91 مرداد 17 :: 11:6 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
PLC ها مبتنی بر میکروپورسسورها هستند و با داشتن اجزایی مانند زمان سنج، شمارنده و ثبات انتقالی، کنترل فرایندهای پیچیده را آسان می سازند. PLC ها کامپیوترهای تک منظورهای هستند که از سه بخش تشکیل شدهاند: ورودی، حافظه و پردازشگر. اطلاعات ورودی از طریق سنسورها دریافت و در حافظه ذخیره می گردند.این اطلاعات با توجه به فرامین موجود در حافظه پردازش شده و سپس خروجیها به نحوی مناسب ساخته می شوند. هر PLC دارای زبان خاص خود بوده که رابط بین کاربر و سخت افزار PLC می باشد. کتاب مجموعه آموزشی PLC تالیف آقای وحید کارگر مقدم در 77 صفحه تدوین شده است. این کتاب با معرفی انواع PLC ها و شرح و بررسی قسمتهای سخت افزاری و نرمافزاری آنها اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار شما قرار میدهد. هچنین میتوان به منابعی که در انتهای این کتاب آورده شده اشاره کرد که ارزش این کتاب را برای کسانی که به دنبال اطلاعات خاصی هستند دو چندان میکند، این کتاب مباحث زیر را به طور جامع پوشش می دهد:
دانلود مستقیم : کتاب آموزش PLC موضوع مطلب : PLC
پنج شنبه 91 مرداد 12 :: 4:15 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
سلام دوستان بخاطر این غیبت طولانی که داشتم منو ببخشین هر چقدر سعی می کردم که بنویسم .... نمیتونستم همونطور که الان نزدیک 8 ماهه هیچی تو دفتر خاطراتم نمی نویسم، اینجا هم نمیتونم بنویسم انقدر دلتنگی و دلخوری تو دلمه که دیگه دلم نمیخواد بنویسم دلم نمیخواد ناامیدیهام و اینجا ثبت کنم بذارین از اول بگم یه ماه پیش حدود 3 - 4 روز رفتم نوشهر بعد نوشهرم، بالاخره من و ستاره بعد از کلی تلاش و کوشش شبانه روزی موفق شدیم 2 نفری بریم شیراز خیلی خوش گذشت تخت جمشید محشر بود اینم یه عکس از باغ عفیف آباد شیراز آخرین جایی که رفتیم . در ادامه سفرهای استانی سری هم به تهران زدم و وقتی مطمئن شدم همه چی تو کشورمون سر جاشه ، اومدم رشت که مثلا شروع کنم و واسه کنکور بخونم الان یه ماهه قراره شروع کنم بعد از همه ی این روزای قشنگ، الان دلم گرفته من باید چیکار میکردم ؟ باید چیکار کنم تا خلاص شم ؟ تا بتونم برگردم به زندگی عادیم اینهمه سفر ... اینهمه دوست ... اینهمه خوشی پس چرا من هنوز گیجم ... هنوز مات و مبهوت موندم ... امروز یکی از آشنایان فوت کرد در واقع یه بدبخت به جمع بدبختای فامیل اضافه شد . پریشب رفته بودم قدم بزنم بعد اتفاقی از تو یه کوچه ای رد شدم که 11 سال پیش خونه ی عمه م اونجا بود خدا بیامرزه عمه م و ... یادم میاد تو اون کوچه پس کوچه ها کلی با دختر عمه م قدم میزدیم کلی میخندیدیم ... خوش بودیم .... خدا بیامرزه دختر عمه مو ... اینم سرنوشت ما از هر کی یاد میکنیم، یا مرده ، یا رفته .. یا اینکه میخواد بره دل آدم نگیره عجیبه موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 تیر 14 :: 2:5 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
سلام دوستای گلم خوبین ؟؟؟ من چند روز رفته بودم نوشهر مثلا کنار دریا ولی از اونجایی که ما خیلی خوش شانسیم همش بارون اومد و از شنا هم خبری نبود اینم شانس ماست دیگه ولی خب از اونجایی که ما یه ذره الکی خوشیم از گل بازی و خاک بازی و مسخره بازی چیزی کم نزاشتیمو کلی هم خوش گذشت اینم عکس خواهر زاده ی مغرور و مستقلم رو ماسه ها
لازم به ذکر است من و خاله سیتی فردا داریم میریم شیراززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز و هیچکدوممون هم در پوست خودمون نمیگنجیم و با وجود همه ی بلایای طبیعی که تو این چند روزه سرمون اومده ... ما فردا میییریم نمونه ش اینکه امروز دندون من شکست زمین خوردم سرما خوردم و و و ... ولی ما رفتنی هستیم خداحافظ ظ ظ تا 7 روز دیگه موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 خرداد 31 :: 9:2 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
دم گربه ها گرم ... با بو کردن میفهمن هر آشغالی ارزش خوردن نداره! ما تا از کسی نخوریم نمی فهمیم آشغاله!!! موضوع مطلب :
یکشنبه 91 خرداد 28 :: 1:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
شنبه 91 خرداد 27 :: 11:53 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
خدا منو ببخشه انقدر به این استاد بد و بیراه گفتم که آخه 9 تا درس س س س س ؟ چه خبره ؟؟؟؟ نزدیک 500 تا کلمه جدید کلی هم تخصصی خدا منو ببخشه وقتی بعد 4 روز درس خوندن، حبس خانگی، صرف نظر کردن از خوردن کباب با سیتی و .... میفهمی که 5 تا درس یعنی 75 صفحه رو اضافی خوندی، چه احساس بهت دست میده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چقدر هم متعجب بودم که آخه من فقط 2 جلسه غیبت کردم، چطور تو اون 2 جلسه 5 تا درسو درس داده خدا فردا امتحانو بخیر بگذرونه ... عجب سوتی خفنی دادم موضوع مطلب :
جمعه 91 خرداد 26 :: 1:51 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
در گوگل این کلمه رو سرچ کنید: Google Gravity اولین سایتی که میاد رو باز کنید، ببینید چه اتفاقی میفته حالا جالب تر از این، تو صفحه ای که باز میشه یه چیزی سرچ کنید!!!! ببینید چی میشه جالبه
موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 خرداد 24 :: 12:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
تا حالا شده از خودتون بپرسین ... چرا وقتی بچه بودین خوشحالتر بودین ؟ چرا راحت تر شاد می شدین ؟؟؟؟ می خندیدین ؟؟؟ همیشه از خودم می پرسیدم امروز فهمیدم اون موقع ها ... وقتی از خونه میرفتم بیرون ... خیلی چیزا خوشحالم میکرد حتی صدای پای آدما حتی شمردن کاشی های پیاده رو حتی شمردن درختا وقتی به آسمون نگاه می کردم اینکه بتونم با ابرا یه شکل بسازم و اینطور نتیجه بگیرم که اونا واقعا اونطورین که من فکر میکنم، خوشحالم می کرد ولی الان ... مشکل این نیست که چیزی واسه خوشحالی وجود نداره مشکل اینه که ما همه ی این چیزای قشنگ رو نادیده میگیریم آسمون... درختا ... آدما ... هممون آسمون و دوست داریم ولی بیشتر روزا حتی سرمون و بالا نمی کنیم که دقیق نگاش کنیم اون موقع یه تغییر کوچیک تو یه ابر به دنیایی بود واسمون ولی الان روز به روز ... هیچی عوض نمیشه چون ماییم که نگاه نمی کنیم ! انقدر درگیر مشغله هامون هستیم که وقتی واسه لبخند زدن به دنیا نداریم اگه یه روز حس کردی دنیا و آدماش به تو اخم کردن ، دلیلشو تو لب های بدون لبخند خودت جستجو کن دیروز تو تاکسی نشسته بودم یه بچه هم کنارم 20 دقیقه تمام داشتم واسه بچه شکلک در میاوردم تا اون بخنده و شاد شه منم شاد شم همش بهش لبخند می زدم نازش می دادم بعد با خودم گفتم : روزی به چند نفر از دوستام اینطوری لبخند می زنم ؟؟؟؟؟ یا سعی می کنم چند نفر و خوشحال کنم ؟ اصلا سعی میکنم ؟؟؟ زندگیه دیگه ... امروز یکی از آشنایان رو دیدم که بخاطر رعایتهای ..... مجبور شدم واستم باهاش حرف بزنم و لبخند بزنم !!! اینم شد کار آخه ؟ اگه اون رعایتها در کار نبود 2 تا سیلی میزدم در گوشش هر چند به قول خاله سیتی من وقتی حوصله ی یکی و ندارم قیافم دادددددددد میزنه طرفم خودش فهمید سریع راهش و کشید رفت به قول شاعر ... >>> بگذار که از روی تو شرمنده شوند در زیر نگاه سرد، لبخند بزن فردا امتحان دارم .... دارم حذف میکنم خوبه این ریز نمرات و نمیدن وگرنه اگه بابام میفهمید تا حالا 200 - 300 تومن پول حذفیات شده منو میکشت ... خوش باشید دوستان من به امید موفقیت همتون ... ما رو هم دعا کنید که سخت ت ت ت ت ت ت محتاجیم با قلب تو هرچه کرد، لبخند بزن گر سوخته ای ز درد، لبخند بزن گر دشنه ی دوست سینه ات را بشکافت فریاد نزن ز درد، لبخند بزن گر قلب تو پر ز خون شده باکی نیست ور رنگ رخ تو زرد، لبخند بزن هرچه به دلت می گذرد، باز مگوی بر جای بمان چو مرد، لبخند بزن بگذار که از روی تو شرمنده شوند در زیر نگاه سرد، لبخند بزن هرگز هوس رهایی از دام مکن بی همهمه باز گرد، لبخند بزن ای مهره ی بازیچه ی دست تقدیر در بازی تخته نرد، لبخند بزن با اینکه تو را توان این معرکه نیست در صحنه ی این نبرد لبخند بزن شاعر : موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 23 :: 9:1 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
از آهنگ خوشتان آمد ؟؟؟ 2 تا دلیل داره یکی تولد یکی از بچه هاس دلیل دوم هم اینکه موقع امتحانات همه تون روحیه بگییرین موضوع مطلب : |