سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 218
بازدید دیروز: 179
کل بازدیدها: 883507






 
سه شنبه 92 مهر 16 :: 1:59 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم،
1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم .
چند عدد آجر داریمی
متقاضی 499 : عدد ! 


مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن یک فیل
داخل یخچال را شرح دهید .
متقاضی : مرحله اول : در یخچالو باز میکنیم -
مرحله دوم : فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله
سوم : در یخچالو میبندیم !!

 
مصاحبه کننده :  چهار مرحله قرار دادن یک
گوزن در یخچال را توضیح دهید !
متقاضی : مرحله اول : در یخچالو باز میکنیم -
مرحله دوم : فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله
سوم : گوزنو میذاریم تو یخچال -
مرحله چهارم : در یخچالو میبندیم !!

 
مصاحبه کننده : شیر واسه تولدش مهمونی گرفته،
همه حیوونا هستن جز یکی . اون کیه ؟
متقاضی : گوزنه که تو یخچاله !!
مصاحبه کننده : چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از
سوسمار رد میشود؟
متقاضی : خیلی راحت , چون سوسمارا همشون
رفتن تولد شیر !!


مصاحبه کننده : سوال آخر . اون پیرزن کشته شد،
چرا؟
متقاضی : امممممممم , نمیدونم , غرق شد؟
مصاحبه کننده : نه , اون یه دونه آجری که از
هواپیما انداخت? پائین خورد تو سرش مرد !!! شما
مردود شدین , نفر بعدی لطفا

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 مهر 10 :: 3:15 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 مهر 10 :: 10:52 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

برق‌گرفتگی یک دانشجو در دانشگاه سمنان

چیزی نگذشته از شروع سال تحصیلی در دانشگاه سمنان در روز سه‌شنبه 9/7/92 در یک
حادثه غم انگیز و تاسف‌بار دانشجوی گرمساری رشته برق بر اثر برق گرفتگی با برق سه فاز در
کلاس درس آزمایشگاه برق جان خود را از دست داد. این اتفاق تاسف‌بار که به علت اشتباه مسلم
استاد که پس از توضیحاتی کوتاه در دقایق ابتدایی کلاس از آزمایشگاه خارج شده تا در غیاب وی
مباحث توضیح داده شده را اجرا کنند? رخ داد که منجر به برق گرفتگی و ایست قلبی این دانشجو شد.
پس از انتقال دانشجو به بیمارستان نیز همه تلاشها برای نجات جان وی بی نتیجه ماند و خبر تایید
فوت وی در بیمارستان امیر المومنین سمنان اعلام شد که سبب شوک و اندوه دانشجویان شد.
در ادامه پس از تجمع دانشجویان روبروی ساختمان آزمایشگاه برق نیز هیچ کدام از مسئولین
دانشگاه حاضر نشدند تا جوابگوی اعتراض داشجویان شوند که با درگیری شدید لفظی دانشجویان با
مسئول دپارتمان آزمایشگاه برق و دخالت حراست دانشگاه پایان یافت.
خدا بیامرزه
خیلی ناراحت کننده اسدلم شکست
عجب شانسی آوردم من !!!!!!



موضوع مطلب :
دوشنبه 92 مهر 8 :: 11:5 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

دیروز فهمیدم خیلی فرق هست بین آرمانهای دیروز و امروز 

دوره زمونه انقدر عوض شده که دقیقا چیزی که تا دیروز بخاطر بودنش نگران بودم ... 

حالا بخاطر نبودنش چند برابر بیشتر نگرانم

 کم کم داریم به سمتی پیش میریم که جای هنجار و ناهنجار بدون اینکه جلب توجه کنه، داره کم کم عوض میشه

و ما باورهای جدید رو می پذیریم ... چون جدیده ... چون راحتتره ... و چون جذاب تره !!!

و اصلا کاری با ارزش و بی ارزش نداریم ...

ما بچه های این نسل، برعکس بابا مامانامون که خیلی چیزها رو بخاطر خلاف شرع و عرف و هنجار بودن انجام نمیدادن

به راحتی انجام میدیم

و اسمشم میذاریم روشنفکری !!!

هم باهوشیم ... هم یه اعتماد به نفس بینهایت کاذب داریم ... و به فکر و عقیده نسل قبلیمونم هیچ کاری نداریم

چون می ترسیم پشت اون عقاید یه واقعیتی باشه که دونستنش ما رو از خوشیهامون منع کنه

فقط مثل کرها و کورها خودمون و می زنیم به ندونستن و نفهیمدن ... و میگیم ... دوره زمونه عوض شده !!!!

مگه ما املیم که ... !!!

24 سالمه ... وی بی نهایت تو شناختن آدمها ضعیفم ...

ناراحتیم هم واسه اینه که ...

از نظر بچه های این نسل...

من یه آدم املم که بین آدمای دیروز و امروز دست و پا می زنم

...

 

من مرگ نور را
 باور نمی کنم
 و مرگ عشقهای قدیمی را

من با چه شور و شوق
تصویر جاودانه آن عشق پاک را
در خویش داشتم
 اینک منم نشسته به ویرانسرای غم
اینک منم گسسته ز خورشید و نور و عشق
در قلب من نشسته زمستان دیر پا
من را نشانده اند
 من را به قعر دره بی نام و بی نشان
با سر کشانده اند

بر دست و پای من
 زنجیر و کند نیست
اما درون سینه من
 زخمی ست در نهان
شعری ؟
 نه
آتشی ست

اینجا درون سینه من زخم کهنه ای ست
 که می کاهدم مدام

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 92 شهریور 31 :: 10:56 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

امروز روز آخره کلاسه

حس بدی دارم 

حس خیلی ی ی ی بدی دارم

یعنی آخرین ...




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 شهریور 27 :: 1:50 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
آدم مذهبی ای نیستم
اما
از آنانی که به هیچ، پایبند نیستند، میترسم
از آنانی که خدا را به چالش می کشند، میترسم
اینها برای هیچ کس و هیچ چیز ارزشی قائل نیستند!
فریب ظاهر روشنفکرشان را نخورید
کسانی که تنها خود را و عقل خود را قبول دارند
شما را در نهایت، هیچ می پندارند
اینان به عشق نیز خیانت میکنند
چرا که خدایی ندارند....

آدم مذهبی ای نیستم
اما
از آنانی که بیش از حد مذهبی اند، میترسم
ازهر دین و آئینی که باشد
از آنانی که تنها آئین مذهب خود را راه سعادت میداند، میترسم
کسانی که به غیر از خود و هم کیشانشان، دیگران را کافر می انگارند
فریب ظاهر خدا ترسشان را نخورید!
شما را در نهایت، کافر می پندارند
اینان به عشق نیز خیانت میکنند
چرا که به درگاه خدایشان توبه خواهند کرد...

آدم مذهبی ای نیستم
اما
خدا، همه دارایی من است



موضوع مطلب :
سه شنبه 92 شهریور 26 :: 2:34 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

....

 

گاه می پرسد که اندوهت ز چیست

فکرت آخر از چه رو آشفته است
بی سبب پنهان مکن این راز را
درد گنگی در نگاهت خفته است

گاه میکوشد که با جادوی عشق
ره به قلبم برده افسونم کند
گاه می خواهد که با فریاد خشم
زین حصار راز بیرونم کند

گاه میگوید که : کو ‚ آخر چه شد
آن نگاه مست و افسونکار تو ؟
دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم
نیست پیدا بر لب تبدار تو

من پریشان دیده می دوزم بر او
بی صدا نالم که : اینست آنچه هست
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم : چه خوش رفتم ز دست

همزبانی نیست تا برگویمش
راز این اندوه وحشتبار خویش
بیگمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایه آزار خویش

 

هر وقت میام یه سر و سامونی به اوضاع بدم گند می زنم به همه چی ی ی ی

اه ه ه ه ه ه




موضوع مطلب :
یکشنبه 92 شهریور 24 :: 1:1 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

عکس العمل بعضیا وقتی بهشون میگی شهرستانی ای (تهرونی نیستی)

مثل این میمونه که بهشون بگی جذام داری ...

{#emotions_dlg.183}{#emotions_dlg.183}


من بچه رشتم ... خیلی ی ی ی هم افتخار میکنم 

هر کی هم خوشش نمیاد به جهنم ...

{#emotions_dlg.188}




موضوع مطلب :
جمعه 92 شهریور 22 :: 10:41 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال





ایـن روزهـــا ســـــَــــردم ...

مثـل دی , مثـل بهمـــن , مثـل اسفنــــــد

مثـل زمستـــــــان

احســــــاسـم یـخ زده

آرزوهـــــــــایـم قندیــــل بستــه

امیــــــدم زیــر بهمــن ِ ســرد ِ احســاساتم دفــــــــن شـده ....

نه به آمـــــدنی دل خوشــم و نه از رفتـــــنی غمگیــن

ایـن روزهـــا پــُر از سکـــــــــوتـم




موضوع مطلب :
یکشنبه 92 شهریور 17 :: 11:26 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

یکی از بهترین سرگرمیهایی که میتونه وقتی تو تاکسی خسته و کوفته تو ترافیک موندی اتفاق بیفته،

اینه که با دقت هر چه تمامتر به حرفای یکی دیگه که داره با موبایل حرف میزنه گوش بدی ....
یاحالترش وقتیه که طرف یه پسر جوون باشه که تمام مسیر و در حال زدن مخ دختری باشه

که تو چت باهاش آشنا شده !!!!!  جالب بود

و بالاخره بعد از 30 دقیقه چونه زدن بتونه راضیش کنه که بره دم دانشگاه ببینتش


و جالبتر و باحالتر و خفن تز از این قضیه ...

اینه که موقع پیاده شدن یه لحظه برگردی پشت سرتو نگاه کنی ببینی پسره همکلاسیته ... !!!!!وااااایقاط زدم

یعنی موقع پیاده شدن وقتی با پسره چشم تو چشم شدم آب شد از خجالت بدبختشرمنده




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >