سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 32
بازدید دیروز: 179
کل بازدیدها: 883321






 
شنبه 91 مهر 8 :: 4:17 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

جالب بودجالب بود حدسم درست بود

جالبه ...

همه چی دقیقا همون قدر که من فکر میکنم افتضاحه




موضوع مطلب :
شنبه 91 مهر 8 :: 3:42 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

خدایا

چرا من دیگه باور نمی کنم

چرا انقدر بدبین شدم

مگه میشه بدون باور ادامه داد ؟

مگه میشه بدون باور آرامش داشت ؟

نباید شک می کردم 

نباید آدما رو با هم مقایسه کنم 

شاید حداقل یکیشون راست بگه !!!

حداقل یکی ...


 میگن : شک هایت را باور نکن و به باورهایت شک نکن !!!!

ولی من انقدر شک و باور و یقین م با هم قاطی شده که نمیدونم چی و باور دارم

ولی

میدونم که دیگه اعتماد ندارم ... 

اعتقاد ندارم ...









موضوع مطلب :
جمعه 91 مهر 7 :: 1:0 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
[نوشته ی رمز دار]  




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 مهر 5 :: 1:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

امروز روز خوبی بود

هم صبحش که محمدرضا اون خبر خوبو بهم داد

هم بعدظهرش که با بچه ها رفتیم بیرووووون ن ن

رفتیم پیتزا زدیم جای همتون خالی

بعدشم با سیتی رفتیم چایی زدیم

من نمیدونم تازگیا تو این چایی های قنادی نگین چی میریزن که یه دفعه قیمش از 500 تومن رسید به 1000

لامصب قیمت دلار رو اینم اثر گذاشته خیلی خنده‌دار


وای من فردا باید برم یه جای خوب ب ب

و یه حس عالی ی ی ی دارم

و کلی هم استرس

امروز همه چیش خوب بود

غیر از شب که ایمیل یکی از دوستام و خوندم و خیلی عصبانی شدم

هر چند که

حس میکنم هیچکی غیر همون دوستم از خوشحالیم انقد خوشحال نمیشه

اینو فقط حس میکنم .... شایدم اینطور نیست !!!


واسم دعا کنیدددددد




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 مهر 4 :: 1:38 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

دوس دارم امشب شعر بخونم

دوست دارم امشب واسه یکی شعر بخونم

ولی واسه کی

اصلا کی هست که حوصله ی شنیدن این شعرایی که من دوست دارم و داشته باشه

افسانه تلخ


نه امیدی که بر آن خوش کنم دل

نه پیغامی نه پیک آشنائی

نه در چشمی نگاه فتنه سازی

نه آهنگ پر از موج صدائی


ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت

سحرگاهی زنی دامن کشان رفت

پریشان مرغ ره گم کرده ای بود

که زار و خسته سوی آشیان رفت


کجا کس در قفایش اشک غم ریخت

کجا کس با زبانش آشنا بود

ندانستند این بیگانه مردم

که بانگ او طنین ناله ها بود


به او جز از هوس چیزی نگفتند

در او جز جلوه ظاهر ندیدند

به هر جا رفت در گوشش سرودند

که زن را بهر عشرت آفریدند




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 مهر 4 :: 12:6 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

زندگی چقدر مزخرفه خداییش

اگه این رمان صد سال تنهایی و این روزا مینوشتن، باید میومدن از زندگی من مینوشتن

که همه چی داره تکرار میشه ...

ای آدمک کوکی ، صبح شد که بیدار شی

مثل همه ی عمرت ، تکرار شی و تکرار شی

 

صبح بعدیت انگار نیست ، تو توی شبت غرقی

بین شب و روز تو ، انگار که نیست فرقی

 

شب هات مثل روزاته ، روزات همگی تکرار

از دست همه سیری ، از دست خودت بیزار

 

پرواز واسه تو مرده ، تو اوج نمیگیری

بردی همه رو از یاد ، از یاد همه میری

 

تا فرصت هنوزم هست ، برگرد به خودت ، برگرد

نو شو که این تکرار ، از تو ،  تو رو دورت کرد

 

بسه اگه تا امروز ، تکرار تورو داد بر باد

فردا رو بساز از نو ، دیروز و ببر از یاد

 

تو لحظه ی تکراریت ، تنها خودتی همرات

حسرت شده یارتو ، ای کاش ، همه ی حرفات

 

با غصه نشو همدم ، سنت شکن خود باش

آزاد ترین فردی ، وقتی که نگی ای کاش

 

دانلود آهنگ تکرار سیاوش قمیشی




موضوع مطلب :
شنبه 91 مهر 1 :: 9:22 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

 

پاییز اومد

اول مهر ه

یه سالهایی اول مهر بهترین و هیجان انگیزترین روز واسم بود

ولی گذشتن

من بزرگ شدم و ... خیلی سردرگمم

تنهام

سالهاست هیچکس و تو حریم تنهاییم راه ندادم

هر وقت هم که میام یکی و راه بدم ... میفهمم که هنوز آدما رو نشناختم

  

هفته پیش به اون یکی مهسا گفتم یکی از دوستام یه کاری کرد و منو خیلی ناراحت کرد

مهسا میگه : اوووووووووووووو ... دختر تو هنوز به این چیزا عادت نکردی ؟؟؟؟؟؟؟؟

راست میگه

من هنوزم عادت نکردم

هی من فکر میکنم بقیه خوبن و من و دوست دارن و ... بم اهمیت میدن

ولی

زهی خیال باطل

......

 

برخیز و می بریز که پاییز می‌رسد                 

بشتاب ای نگار که غم نیز می‌رسد 



یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون        

دور از دیار و یارم و پاییز می‌رسد

 

تا بزم هست جمله حریفند و هم نفس        

 هنگام رزم کار به پرهیز می‌رسد



تا یاد می‌کنم ز اسیران در قفس                 

اشکی به عطر و نغمه درآمیز می‌رسد



گر میوه امید نیامد به دست ما                   

دست شما به در دل آویز می‌رسد



برخیز و موج را به نگونساری‌اش مبین       

دریا دلا که نوبت آن خیز می‌رسد

سیاوش کسرایی

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 شهریور 30 :: 1:40 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

من نمیدونم این چه حکایتیه که ملت کلی مطلب میذارن تو سایت و وبلاگشون بعد اجازه کپی به آدم نمیدن. آخه یکی نیست بهشون بگه آقابون باهوش دیگه فوقش اینه که آدم از دسکتاپ عکس بگیره و مطلب و برداره دیگه ...

حالا من یه راه راحت بهتون میگم. البته این در شرایطیه که چه از منوی ادیت چه کیبورد نتونین Select All کنین

اول صفحه رو save کنید.  File / save page as ...

بعدش برین رو فایلی که ذخیره کردین ، Open with رو بزنین و word رو انتخاب کنین

به همییییین راحتی

 

 

  کدام مورد کوتاه‌تر است؟  

الف) مدت خوشحالی بعد از قبول‌شدن در دانشگاه

ب) عمر پدر دانشجویان دانشگاه آزاد

ج) مانتوی خواهران دانشجو

د) پای فارغ‌التحصیلان نسبت به دستشان
 
 


در کدام نقطه هنوز دانشگاه آزاد احداث نشده است؟
  

الف) فلات تبت

ب) کوههای کلیمانجارو

ج) جزایر گالاپاگوس

د) قطب جنوب و حومه
 

در مورد غذای سلف بین کدام دو مورد ارتباط بیشتری وجود دارد؟

الف) تعداد قمری‌های دانشگاه و زرشک پلو با مرغ

ب) ارتفاع چمن فضای سبز دانشگاه و قورمه سبزی

ج) تعداد گربه‌های دانشگاه و چلوگوشت

د) به علت رعایت مسایل بهداشتی از نوشتن گزینه‌ی آخر معذوریم



علت سقوط هواپیمای کنگوایرلاینز چه بود؟

الف) مطلع‌شدن خلبان از قبولی پسرش در دانشگاه آزاد چند لحظه قبل از سقوط

ب) اعلام خبر ورود دکتر جاسبی به کنگو در تلویزیون هواپیما

ج)مسئول کنترل سوخت هواپیما فارغ‌التحصیل دانشگاه آزاد بوده است

د) تمام موارد فوق به نحوی در بروز این حادثه‌ی دلخراش موثر بوده است
 

داغ‌ترین خبر سال چه بود؟

الف) اختشاشات کشور

ب) محاکمه‌ی عبدالمالک ریگی

ج) هدفمند کردن یارانه ها

د) با سواد بودن یک دانشجوی دانشگاه آزادی

 

کدام مورد در بین دانشجویان دانشگاه آزاد دیده نمی‌شود؟

الف) حال و حوصله درس‌خواندن

ب) جنبش نرم‌افزاری و تولید علم

ج) عبرت از گذشتگان

د) امید به آینده
 




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 شهریور 27 :: 10:22 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

یکی به من بگه حکایت اینکه اینجا همه نظر خصوصی میدن چیه ؟؟؟

خب آخه شما که اینطوری نظر میدین من نمیتونم جواب بدم

از این به بعد اونایی که نظر خصوصی میدن

اگه غریبه ن که به همون اسمی که نظر دادن نوشته ی رمزدار میذارم ، اینطوری اونی که نظر داده فقط خودش میتونه جوابمو بخونه

اونایی هم که آشنا هستن شماره موبایلشون میشه رمز نوشته ی رمزدار

اینطوری منم جوابام تو دلم نمییییمونه پوزخند

موفق باشیدددددددددددددد




موضوع مطلب :
یکشنبه 91 شهریور 26 :: 11:12 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال

مرتب می گویند مثل بچه آدم رفتار کن
!
و من مانده ام که بین هابیل و قابیل کدام را انتخاب کنم . . . ؟




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >>   >